تعداد بازدید: ۵۲۳
کد خبر: ۹۵۸۵
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۷:۴۱ - 2021 04 April
زبونُم لال، زبونُم لال

با خبر شدم یکی از دوستان قدیمی که به خاطر شغلش سالهاست به یک شهر بزرگتر مهاجرت کرده، برای تعطیلات نوروز به شهر خودمان برگشته است.

سریع به سعید از دوستان مشترک زنگ زدم تا دوتایی به دیدنش برویم و به یاد گذشته‌های شیرین و پرهیجانی که با هم داشتیم لحظاتی بگذرانیم!


قرار شد من سر راه هدیه‌ای تهیه کنم و به دنبال سعید بروم تا با ماشین او به دوست از سفر برگشته‌امان سری بزنیم!


همین بود که  پیاده راه افتادم. وارد یک کادویی بزرگ پر از قابها و لوح‌های زیبا با نوشته‌های پر معنا شدم! فروشگاه شلوغ بود و چند جوان برای خرید کارت‌پستال و قاب با متن دوستی و عشق حسابی ترافیک کرده بودند!


یکی از جوانها با صدای بلند از فروشنده پرسید: آقا ببخشید؛ کارت پستال با جمله: «تو تنها عشق زندگی من هستی» دارید؟!

فروشنده جواب داد: بله...


جوان گفت: پس لطفاً ١٢ تا بدهید!!!


همهمه‌ای به پاشد و بقیه جوانها هم هر کدام ٥ عدد و ٨ عدد و... را با صدای بلند سفارش دادند!!!


در حالی که داشت از تعجب کف پاهایم شاخ بیرون می‌آورد، سریع مبلغ هدیه خریداری شده را حساب کردم و راهی شدم!


خلاصه رسیدیم و بعد از چاق سلامتی و پذیرایی مفصل، از هر دری صحبت شد و تمام خاطرات مشترک را مرور کردیم و کلی خندیدیم!


در ادامه همسر دوستم به جمع ما پیوست و خوش‌آمدگویی کرد!


از او که خانمی قوی و باسواد و از نویسندگان مطرح در خصوص برابری حقوق زنان و مردان است و برای این مهم سالها مبارزه و تلاش کرده پرسیدم: چه خبر از زحماتتان برای برابری حقوق زنان و مردان؟! 


تا آمد صحبت کند و از مقاله‌ها و یادداشتها و کتابهایش در این خصوص حرف بزند همسرش وسط صحبت او پرید و گفت: بالاخره بعد از سالها تلاش برای برابری زنان و مردان توانستیم حق مِش کردن مو، سوراخ کردن گوش و برداشتن ابرو را به آقایان بدهیم!!!


این را که گفت دوستم سعید از خنده تمام چایی را که هورت کشیده بود به صورت جمع حاضر اسپری کرد!


خانم دوستم هم جعبه کیک خامه را به صورت شوهرش کوبید و ما به حالت فرار از خانه خارج شدیم!!!
قربانتان غریب آشنا


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها