تعداد بازدید: ۱۰۴۲
کد خبر: ۹۵۸۲
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۷:۳۱ - 2021 04 April
گفتگو با مسلمان حقیقی پیشکسوت والیبال
آن زمان اداره تربیت‌بدنی در ساختمان بالای مغازه پدر شهیدان فیض‌آبادی روبروی قرض‌الحسنه رضویه در خیابان قدس بود.
محمد صادق رجبی /گروه ورزش

هنوز هم در ٦٧ سالگی والیبال بازی می‌کند البته نه به صورت حرفه‌ای. بلکه با خانواده به سالن می‌رود. مدتها بود که می‌خواستیم با پیشکسوت مطرح ورزش نی‌ریز یعنی محمد مسلمان‌حقیقی گفتگو کنیم. این کار تا روزهای پایانی سال ٩٩ به عقب افتاد تا این که در یک بعد از ظهر میهمان خانه او شدیم و از گذشته ورزشی او پرسیدیم و با هم عکسهای قدیمی زیادی دیدیم.
*****
متولد ١٣٣٣ خورشیدی هستم. در محله سادات نی‌ریز بزرگ شدم و از سال ٤٦ در سن ١٣ سالگی ورزش را شروع کردم.


پدرم مغازه‌دار و مادرم خانه‌دار بود. در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شدم. بعد از انقلاب همگی برادرانم به جبهه رفتند و برادرم عباس که ورزشکار هم بود مفقودالاثر شد. 


سه فرزند دارم که یکی از آنها رشته اش تربیت‌بدنی است و یکی از روانشناسان سرشناس کمیته ملی المپیک می‌باشد. اگر کرونا نشده بود شاید به المپیک هم رفته بود. 


دختر دیگرم هم در حد شهرستان و استان والیبال بازی می‌کرد و پسر م هم فوتسال بازی می‌کند.


رشته‌ام تربیت‌بدنی است و دبیر ورزش بودم. از سال ١٣٥٩ که فارغ‌التحصیل شدم معلم هنرستان شدم. بعد به دبیرستان امام خمینی رفتم و سپس مدرسه شهید بهشتی. به طور متناوب ١٣ سال مسئول تربیت‌بدنی آموزشگاه‌ها و از سال ٥٩ تا ٦٥ هم معاون آقای داوودی در تربیت‌بدنی بودم.


- سال ٤٦ که به سمت ورزش رفتید، با چه ورزشی شروع کردید؟
آن موقع دانش‌‌آموز بودم و والیبال کار می‌کردم. الان هم کارت مربیگری درجه یک دارم که شاید در نی‌ریز تنها یک یا دو نفر داشته باشند. 


- مربی‌ هم داشتید؟
زمان ابتدایی که در مدرسه محله سادات بودم و آقای محمدحسن رفعتی مدیرمان بود، آن زمان معلم ورزش خاصی نبود. در مدرسه فرهمندی مسابقه‌ای گذاشتند. ما مدرسه نوبنیاد سادات بودیم. در آن سال ( ٤٢- ٤٣) اول شدیم.


به دبیرستان که آمدیم، آقای حسن حقیقی مربی ورزش بود که بازی مرا دید و از همان زمان من پاسور تیم شدم و به سمت والیبال آمدم. آن زمان تیم‌ها ٢٢ اسفند به مسابقه می‌رفتند و تا شب عید برمی‌گشتند و همه‌ بازی‌ها هم در فضای باز و آزاد بود. والیبال، بسکتبال و هندبال نی‌ریز خیلی زبانزد بود. همه کاروانی می‌رفتیم و یک هفته هم طول می‌کشید. واقعاً یک هماهنگی و رابطه خوبی بین همه بود. با وجود اینکه تیم دختران هم با ما می‌آمد و یک طرف اتوبوس دخترها می‌نشستند و یک سمت پسرها، اما کسی چشمش دنبال ناموس مردم نبود.


خدا رحمت کند آقایان سروی، عباس‌نژاد، سید محمود طباطبایی همراهمان بودند.
 آقای حقیقی باعث شد من والیبال را شروع کنم، به والیبال علاقمند شوم و همزمان در دو میدانی هم کار می‌کردم که در آموزشگاه‌ها اول شدم.


 - آیا در رشته‌ دیگری فعالیت داشتید؟
رشته اصلی‌ام والیبال بود. تمام رشته‌های ورزشی را خودم تا حدی یاد گرفته‌ام. تا امروز بیش از ٢٣ بار در مسابقات قهرمان کشوری حضور داشته‌ام.


دو صحرانوردی و در کنار آن فوتبال هم بازی می‌کردم. الان هم کارت مربیگری بسکتبال، کارت داوری تیراندازی و کارت مربیگری درجه یک والیبال را دارم.


سال ٥١ تا ٥٤ جزء تیم دو صحرانوردی نی‌ریز بودیم. زنده‌یاد عطاء میرزاده، جهانگیر حسین‌قلی‌خانی، شهید خازن، محمد شجاعت‌پور و من تیم نی‌ریز را تشکیل می‌دادیم که در سال ٥٤ در مسابقات استانی کازرون سوم استان شدیم. آن زمان آقای میرسپاسی رئیس تربیت‌بدنی بود. 


در فوتبال عضو تیم نی‌ریز بودم. رفعتی مربی‌مان بود. دستان، حبیب مرتضوی، محمد قرائی، مهران اسلامپور، صادقی، زنده‌یاد علی فیض آبادی و مرتضوی هم عضو تیم بودند. 


- چه شد که معلم ورزش شدید؟
سال ٥٦ که دیپلم گرفتیم بخشنامه‌ای برای استخدام دبیر ورزش آمد. من امتحان دادم و به همراه ٣٢ نفر دیگر در آن آزمون قبول شدیم. اسماعیل داوودی، من و آقای ذکایی سهمیه نی‌ریز در تربیت معلم بودیم. آن سال اولین دوره‌ای بود که فوق دیپلم تربیت‌بدنی در تربیت معلم برگزار می شد.
 دو سال در دانشسرای شیراز آموزش دیدم. بعد از پایان دانشسرا انقلاب شد. حدود یک ماه کلاسها تعطیل شد و بعد دوباره کلاسها شروع شد. بعد از فارغ‌التحصیلی هم بلافاصله استخدام آموزش و پرورش شدیم.


به نی‌ریز که آمدم هرچه اصرار کردم برویم روستا قبول نکردند و گفتند در شهر نیرو نداریم. آقای داوودی را گذاشتند مدرسه شعله و مرا هنرستان. دو سه ماهی که گذشت، گفتند شما به همراه آقای داوودی بایدبه اداره تربیت‌بدنی بروید. آن زمان اداره تربیت‌بدنی در ساختمان بالای مغازه پدر شهیدان فیض‌آبادی روبروی صندوق قرض‌الحسنه رضویه در خیابان قدس بود که من معاون شدم و داوودی رئیس. 


- در مدتی که در اداره تربیت‌بدنی بودید چه کارهایی انجام دادید؟
تازه اول انقلاب بود و امکانات هم کم بود و ورزشکار هم زیاد نبود. بعضی رشته‌ها اصلاً در نی‌ریز نبود. نی‌ریز فقط یک سالن برای بسکتبال و والیبال داشت. اصلاً فوتبال سالنی و زمین چمنی وجود نداشت. زمان آقای داوودی بود که زمین را چمن کردند و سالن والفجر را ساختند.


- از موفقیت‌هایتان در والیبال بگویید.
چهار سال تیم والیبال آموزشگاه‌های نی‌ریز را با همت آقای حسن مروی که مسئول تربیت‌بدنی آموزشگاه‌ها بود، با همه سنگ‌اندازی‌ها و اینکه می‌خواستند من مربی نباشم، به فینال رساندم که حاصل آن دو قهرمانی و دو نایب قهرمانی استان بود. 


دو سال هم مربی تیم جهاد نی‌ریز بودم که در استان اول شدیم. این تیم را من به مسابقات قهرمانی کشور بردم. یک سال در زاهدان سوم شدیم و یک سال هم در یزد مسابقه دادیم که مقام نیاوردیم.


-دیگر سوابق ورزشیتان چیست؟
دو دوره همراه تیم روستازاده‌ها به مسابقات کشوری رفتم یک بار به طالقان، یک بار هم مازندران.


دو دوره هم سرپرست تیم وزنه‌برداری بودم یک بار در تبریز و یک بار در اصفهان. در تبریز دانش‌آموزان مرودشتی عضو تیم بودندکه تیم‌مان اول شد.


به نظر خودم در ورزش کم نگذاشتم. سالن کوچه بالا را با دست خالی شروع کردم و سوله‌اش را از سنگ چینی گرفتم.


یک بار سرپرست تیم آمادگی جسمانی استان بودم که در رامسر تیم‌مان اول شد. 


چند دوره با تیم دوچرخه‌سواری به مسابقات رفتیم. تیم نی‌ریز چند سال در دوچرخه‌سواری اول شد. آقای بابک معصوم وآقای قربان‌نژادعضو تیم بودند.
سه دوره خودم به مسابقه تیراندازی کشور رفتم و یک دوره سوم شوم. 


- مربیگری را از کی آغاز کردید؟
تا موقعی که فارغ‌التحصیل شدم بازی می‌کردم. بعد از فارغ‌التحصیلی مربیگری را شروع کردم و به همراه تیم‌های آموزشگاهی مربیگری کردم.


- بازیکنان موفق شما چه کسانی بودند؟
در والیبال علی میمندی، مظلومی، مسلم زال‌پور، حامد رستم‌پور، علی نکوفر و جمال شاهمرادی بهترین‌ بازیکنانم بودند. اگر علی میمندی خودش را باور کرده بود الان کنار دست امیر غفور در تیم ملی اسپک می‌زد. چون برای نوجوانان ایران هم انتخاب شد ولی چون استان دیر خبر داد به اردو نرفت.


-شیرین‌ترین خاطره‌ ورزشی‌تان در این سالها؟
خاطرات زیادی وجود دارد. فینال آموزشگاه‌های استان سال ١٣٨٧ بود که در گیم اول ٢١- ١٤ از جهرم عقب افتادیم اما همان گیم را ٢٦- ٢٤ بردیم. گیم بعد هم ٢٥-١٢ بازی را از جهرم گرفتیم و اول شدیم.


- همدوره‌‌ای‌هایتان در زمانی که والیبال بازی می‌کردید و به مسابقات می‌رفتید چه کسانی بودند؟
نعمت‌اله‌ شرفدینی، اکبر کاوه، مرتضی شبانی، اسماعیل داوودی، فرخ آزاد، غدیر خالقی‌نژاد، علیرضا شیری، عباس حائم


- امکانات ورزشی آن موقع؟
بهترین زمین والیبال آن زمان در دبیرستان امام خمینی (احمد سابق) بود که سیمانی بود و پشت آن باغ بود. ظهرها زود می‌رفتیم تا تمرین کنیم. آقای حقیقی و زنده‌یاد بهمن عباس‌نژاد هم می‌آمدند. عباس‌نژاد معاون مدرسه و علاقه‌مند به ورزش بود و حمایت می‌کرد.
امکانات مثل الان نبود. توپ که به دست بازیکن می‌خورد، مثل ساچمه جای آن بالا می‌آمد.


- به نظرتان چرا گرایش جوانها به ورزش کم شده؟
به نظر من باید بچه‌ها را جذب کرد. اگر بچه‌ها به سمت ورزش کشیده شوند، دیگر تمایلی برای خلاف ندارند. اگر به جوانها بها بدهید، هم می‌شود آنها را به سمت ورزش کشید و هم مسجد.
در سازندگی جوانها به نظرم یک سالن ورزشی کارآیی آن از یک محیط مذهبی بیشتر است.


- هنوز در هیئت تیراندازی هستید؟
اسمی بله ولی رسماً نه. دوست دارم راه بیندازم ولی امکانات نیست. الان یک فشنگ شده ١٢ هزار تومان. نه سالنی داریم، نه امکاناتی.


- پیشنهادتان به مسئولین ورزش چیست؟
دوست دارم مسئولین ورزش به پیشکسوتان احترام بگذراند. به هرحال آنها خاک خورده‌اند و زحمت کشیده‌اند. عزیز نظری، حسن رضائیان، جواد مبین، محسن مبین، آقای درویشی، محمد کامرانی، سهایی، نقی‌زاده، و الوندپور از جمله این پیشکسوتان هستند.


تیم والیبال ستاره نی‌ریز /  ٢٠ اسفند ١٣٥٥ خورشیدی
از چپ: محمد (رضا) مسلمان‌حقیقی، زنده‌یاد غلامرضا  سروی، ناشناس
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها