گذشت زمانی که یک مُتکا جلو تلویزیون میانداختیم و لم میدادیم از پیامهای بازرگانی گرفته تا سریالهای مختلف را بارها و بارها نگاه میکردیم. شاید بخندید اما برخی از ما حتی قبل از شروع برنامه و آغاز به کار شبکه مدتها پرده چند رنگ با صدای بوق وحشتناکش را به نظاره مینشستیم.
تلویزیون ایران آن زمان ادعا میکرد که توانسته با پخش سریالهایی مثل «سالهای دور از خانه» و «خانه سبز» ترافیک خیابانها را کم کند... هر سال و در ایام عید نوروز همه منتظر بودند تا ببینند از قاب جادو قرار است چه چیزی پخش شود اما حالا او قافیه را باخته است!
تلویزیون هم همانند خودروسازهای ما فکر میکرد میتواند یکهتازی کند اما نه تنها اینگونه نشد بلکه روز به روز عرصه را بر خود تنگتر دید؛ از ماهواره و شبکههای جور وا جورش گرفته تا شبکههای اجتماعی مجازی که امان را از هم بریده است...
اما حالا کرونا یک راه جدید را به مخاطبان تلویزیونی نشان داده که هم محتوا تولید میکند، هم کمتر سانسور در آن دیده میشود، هم تنوعش بالا است؛ از طنز، درام و ژانر وحشت گرفته تا سینمای کودک و نوجوان...
کار به جایی رسیده که کسی التماس مسئولان تلویزیون نمیکند تا از تولیدکنندگان محتوا که به هر دلیلی مغضوب علیه شدهاند و عطای تلویزیون را به لقایش بخشیدهاند، بخواهند تا راه بازگشت را پیش بگیرند.
دیگر کسی نمیگوید که چرا سریال سازان به استقبال پیمان و مهراب قاسمخانی نمیروند؛ چرا کلاهقرمزی دیگر میهمان سفرههای نوروزی نیست، هر چند که دلمان برایشان لک زده است.
حالا راهی جدید در پیش روی آنانی که اهل کارند گذاشته شده...
دیگر نیاز نیست تا کاراکترها با محدویتهای تلویزیون جلوی دوربین بروند...
در شبکههای نوظهور خانگی مثل «نماوا»، «فیلیمو» و... نه دیگر از چهرههای یخی خبری است و نه از اغراقهای تلویزیون.
این شبکههای تازه شکل گرفته کاری کردهاند تا به مردم ایران از طریق رسانههایشان همانهایی را ببینند که در کوچه و بازار میبینیم، همان شکل و شمایل مردم در طبقات مختلف...
در روزهایی که مردم بیش از پیش برای کارهای روزمره وقت کم میآورند دیگر زمانبندی دقیق برای تماشای سریال و فیلم چندان راحت نیست.
شبکه نمایش خانگی توانسته این مسئله را حل کند؛ سریال یا فیلم مورد نظر در روز موعود منتشر میشود اما تماشای آن، دست خود مخاطب است و اوست که انتخاب میکند چه زمانی را برای تماشای آن سریال یا فیلم در نظر بگیرد.
دیگر مسئله، فرار از آگهیهای بازرگانی است؛ آگهیهایی که برای برخیهایمان به یک نوستالژی تبدیل شده است آنقدر شامپوی ... را برای ما تبلیغ کردند تا باورمان شود که باید آن را بخریم و هنوز هم سیاست تلویزیون بر روی همان پاشنه میچرخد! و فقط شکل و شمایل آن جدید شده از تبلیغ کفش از تولید کننده به مصرف کننده گرفته تا ظرف و ظروف، همان شامپوها و همان تبلیغهای تکراری...
کرونا با تمام بدیهایش حُسنش این بود که نشان داد فضای مجازی چیز بدی نیست و میتوان تعریف دیگری از آن ارائه داد.
در همین نوروز که تلویزیون چند سریال متوسط که بهترینشان «نونخ»و «نوروز رنگی»بود را پخش نمود، شبکه نمایش خانگی شاهکارهایش را رو کرد از فیلمهای جدید گرفته تا سریالهایی مثل «قورباغه»، «ملکه گدایان»، «میخواهم زنده بمانم»، «خوب، بد، جلف»، «دراکولا»، «گیسو»،«سیاوش»، «مردم معمولی» و...
البته انتظار میرود تا شرکتهای نمایش خانگی به دنبال جذب مخاطب باشند و همانند تلویزیون مردم را طعمه فرض نکنند و دندان طمع را بکشند تا راه پیشرفت را طی نمایند.