اواخر بهمن و اوایل اسفند امسال رسانههای مختلف صوتی، تصویری، مکتوب، مجازی و الکترونیکی به علل وقوع کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی پرداختند. علت عمده این که امسال بیشتر به این بحث پرداخته شد یکصدمین سال این رخداد بود.
تا حدی توانستم مباحث رسانهها را دنبال کنم. در این نوشتار درصدد ارزیابی مطالب مطرح شده در رسانهها نیستم؛ بلکه صرفاً جهت آگاهی خوانندگان عزیز به یکی از عواملی که موجب وقوع این کودتا شد اشاره میکنم.
این کودتا که بُعد نظامی آن بر عهده «رضاخان میرپنج» بود ۴ سال و ٩ ماه بعد منجر به پادشاهی رضاخان شد. (سوم اسفند ۱۲۹۹ تا آذر١٣٠٤) بُعد سیاسی را سید ضیاءالدین طباطبایی بر عهده داشت. سید ضیاء تا آن زمان به عنوان یک نویسنده، روشنفکر و روزنامهنگار مدافع انگلیس در محافل سیاسی ایران شناخته میشد.
پرداختن کامل به این رخداد مستلزم نگارش بسیار طولانی است که از حوصله خوانندگان و حجم صفحات هفتهنامه خارج است. اسناد و کتابهای زیادی تاکنون به زبان فارسی و غیر فارسی در این زمینه منتشر شده و علاقهمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند. اما تنها عاملی که در این نوشتار به آن اشاره خواهیم کرد، شخصیت احمد شاه قاجار است. ناتوانیهای شخصیتی احمد شاه آنقدر زیاد بود که موجب از هم گسیخته شدن اوضاع کشور و فراهم شدن زمینه برای وقوع کودتا گردید.
احمدشاه ۱۲ ساله بود که پدرش محمدعلی شاه قاجار به روسیه تبعید شد. علت تبعید او به توپ بستن و تعطیل کردن اولین مجلس مشروطه بود. چون به سن قانونی نرسیده بود دو نایبالسلطنه برای او برگزیدند. این کودک به سلطنت رسیده، تلخکامیهای زیادی را تجربه کرد.
آقای سیروس غنی در این زمینه نوشته است: «کودکیِ دشواری را پشت سر نهاده بود. در ۱۲ سالگی سقوط و تبعید پدرش را که بسیار به او وابسته بود به چشم دیده بود. محمدعلی شاه هم پسر نوجوان خود را سخت دوست می داشت...
خاطرات تلخ کودکی و خلع ید از پادشاهی و تبعیدش به خارج، احمد شاه را به صورت آدمی بسیار بدبین و منفی در آورد که هیچگونه دلبستگی واقعی به سرزمین اجدادی خود نداشت. مسئله فکریاش بیشتر از هرچیزی گردآوری ثروت بود. پدرش به او نصیحت کرده بود مواظب تزلزل رأی هموطنانش باشد چه بسا که او را کنار گذارند، پس باید مکنتی به هم بزند و برای روز مبادا پول بیندوزد.»(١)
همین روحیه باعث شد زمانی که ۲۱ ساله بود و رسماً بر تخت نشسته بود، با وجود قحطی و گرسنگی مردم، غلات را احتکار کند و با چند برابر قیمت بفروشد. یک نفر ایرانی به وکالت از او در اروپا معامله بورس میکرد.
از همه بدتر دلالی و اخاذی رسمی از دولتمردان و سفرای خارجی بود. در اوایل سال ۱۲۹۷ خورشیدی وقتی که سفیر انگلیس نزد او رفت تا موافقتش با نخستوزیری وثوقالدوله را بگیرد، احمدشاه شروع به چانه زنی کرد و گفت اگر تا زمانی که بر تخت نشسته ماهانه انگلیسها ۲۰۰۰۰ تومان به او بپردازند موافقتمیکند!! دولت انگلیس با پرداخت ١٥٠٠٠ تومان تا زمانی که وثوقالدوله بر سر کار بماند موافقت کرد. مدتی دیگر احمدشاه تقاضای دریافت ماهانه ٢٠٠٠ تومان مقرری مادامالعمر ازدولت انگلیس کرد. «سِرپرسی کاکس» سفیر وقت انگلیس در گزارش ارسالی به وزارت خارجه کشورش نوشت: «باید بپذیریم، زیرا احمدشاه به سبب چاقی مفرط نمیتواند عمر چندان درازی داشته باشد.»(٢)
وزیر خارجه مخالفت کرد اما کاکس توصیه کرد: «لااقل برای ده سال موافقت کنیم چون احمدشاه نمیتواند بیش ازاین زنده بماند.» اما لرد کرزن وزیر خارجه انگلیس نپذیرفت. هر چند پیشگویی کاکس درست از کار درآمد و احمد شاه در سال ۱۳۰۹ خورشیدی یعنی ۱۱ سال پس از تلگرام کاکس در پاریس درگذشت.
حال خوانندگان عزیز فکر کنند کشوری که چنین فردی زمام امورش را به دست دارد ره به کجا می برد؟!
باز تأکید میکنم این یکی از علل فراهم شدن زمینه برای روی کار آمدن رضا شاه بود و حداقل ۱۰ دلیل متقن دیگر وجود دارد...
شاد سالم و موفق باشید
پی نوشت:
١-غنی، سیروس (۱۳۹۹) ایران: برآمدن رضا خان، بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها، مترجم: حسن کامشاد، تهران: انتشارات نیلوفر، ص ۴۳
٢- همان: ص٤٤
٣- همان