بیبی نگاهی به خودش توی آینه انداخت و دستی به سر و صورتش کشید...
- میگم ننه گلاب...
- جانم بیبی؟
- من خیلی اَ ریخت و قیافه افتیدم، نه؟
- نه بیبی جون، این چه حرفیه؟ ماشالا تو ٩٠ سالگی عین دخترای ١٤ ساله میمونین.
دوباره دستی به صورتش کشید و مِن و مِن کرد...
- گلااااااااب...
- جانم بیبی؟
- میگممممم...
- چیه بیبی جون؟ چرا حرفتون رو نمیزنین؟
- میگم ننه، تو کجا میری سلمونی؟ گفتم دلُم خو پوسید، برم سلمونی، یَی دَسی تو سَک و صورتُم بییَرم بلکه یَی ذرِی حال و هوام عوض شد.
با دهان باز خیره شدم به او که گفت:
- مرررررررررگ، بری چه ایطو کپُته واز کردی؟ میه جن دیدی؟
- آخه بیبی، شما... سلمونی... چی بگم والا؟
- ها... میه چیچیه؟ یَنی همچو خدا زده تو سرِ من، که فری پسرعاموت میتونه ابرواشه وردره من نیتونم؟
*****
بیبی که از در آمد تو، جلویم ایستاد...
- چطو شدم ننه؟
نگاهش کردم ...
- عالی بیبی جون، خیلی خوب شدین... مبارکه.
همانطور که مشغول خمیرکردن حنایش بود گفت:
- ننه تا من میرم حموم حنا میذرم، یَی چوی درست کن که اومدم...
عصر آن روز بیبی کنارم نشست...
- میگم ننه...
- جانم بیبی؟
- آی دلوم هوس یَی کیکی کرده که نگو...
- کیک؟ شما که کیک خور نبودین بیبی...
- حالا هوس کرده، طوریه؟ مِخِی تا ازُش بگم هوس نکنه...
- نه بیبی جون، این چه حرفیه؟ میخواین تا درست کنم براتون...
- ها ننه، فقط دری درست میکنی قشنگ تنظیمُش کن...
- منظورتون تزئینه بیبی؟ تزئین دیگه برا چی آخه؟
- خو میه من دیه دل ندرم؟ هوس کردم کیک با تنظیم بخورم!
- چشم بیبی، چششششم...
- میگم ننه هیطو که تو دری کیک درست میکنی، منم یَی چی خوشمزِی درُس کنم بری شو، چطوره؟
- بهبه بیبی جون چه خبره؟ حالا چی میخواین درست کنین؟
- چلو گوشت ننه... چلو گوشت...
دستهایم را به هم مالیدم...
- به به بیبی جون، چه شود امشب...
*****
تزئین کیک که تمام شد، رو کردم به بیبی...
- خب بیبی جون، اول کیک رو بخوریم یا شام رو؟
- اَی تیری بیا سرِ دل تو... گفتم حالا که روز پدره، ای پیرمردو مش موسام تَنا هه، با او بخوریم...
کمی نگاهش کردم و گفتم:
- باشه بیبی جون، اتفاقاً بد فکریام نیس. صب کنین من لباس بپوشم...
روبرویم ایستاد...
- هووووووووی، تو کجاااااااااااااا؟؟؟
- خونهی مش موسی دیگه بیبی.
- بیخود، ای کیکو و شامو بری دونفره، تو یَی شو چی چاق و چرب نخوری نیمیری... بعدُشم تو چیکارِی مش موسی هسی که مِخی روز مرد رِ برش تبریک بیگی؟ من که مینی همسَیَشَم. نون پنیر تو یخچال دریم، ماسَم هه... بخور تا بیام!!!!
گلابتون