سرمقاله
نوشته زیر را یکی از کارآفرینان نیریزی نوشته است و ما بدون توضیح اضافهای، به عنوان سرمقاله این شماره چاپ میکنیم.
من یک کارآفرینم.
با یاری خداوند و با سختیهای فراوان و مایه گذاشتن از خود و خانواده و زیرپا گذاشتن آسایش آنها و چشمپوشی از راحتی و خیلی از خوشیهای معمول مثل سفر و تفریح و میهمانی، واحدی اقتصادی راه انداختهام.
راهاندازی یک واحد اقتصادی فقط با اتکا به اندک پسانداز و وامهای قرضالحسنه خانگی و صندوقهای قرضالحسنه رسمی و بدون هیچ پشتوانه مالی و ارثیه پدری، واقعاً توانفرساست. گرچه اعتقاد راسخ دارم که چنین سرمایهگذاری برکت دارد و به سختیهایش میارزد.
من ریالی از تسهیلات بانکیِ سودی استفاده نکردهام چرا که به چنین وامهایی اعتقاد ندارم و آنها را چون سم در مال و منال و سفره خانواده میدانم. همچنین از سیستم بانکی دلچرکین هستم. از نظرِ دانستههای اقتصادی خودم نیز سرمایهگذاری با وام سودی را مضر میدانم. گرچه تورم آنقدر بالاست که سود بانکی به چشم نمیآید.
من یک کارآفرینم
و توانستم با تلاش شبانهروزیِ اعضای خانوادهام، قدم به قدم پیش بروم و با وجود تورمهای کمرشکنِ روزانه و ساعتی، تحریم، سوء مدیریت اداری، فشار هزینهها، کرونا و چه و چه و چه برای حداقل ٦ نفر اشتغال مستقیم ایجاد کنم.
ادعایی ندارم و منتی بر سر کسی نمیگذارم. اما درد دلی دارم که باید با شما در میان بگذارم. نمیدانم پاسخ آن را چه کسی میداند؛ شاید اصلاً پاسخی هم برای آن وجود نداشته باشد. ولی همین که ما سؤال و مشکل را خوب بفهمیم، بخش زیادی از مسیر رسیدن به پاسخ را طی کردهایم.
درد من از نیروی کار است و سؤال من این است که آیا واقعاً ما در این مملکت به این میزانی که میگویند، بیکار داریم؟ آیا برای حل مشکلِ به اصطلاح بیکاری، ایجاد شغل کافی است؟ یعنی همین که مثلاً ٣ میلیون شغل برای ٣ میلیون بیکار ایجاد کنیم، مشکل بیکاری در ایران حل میشود؟
من به عنوان یک کارآفرین با یقین میگویم: نه!
«ایجاد شغل» که این همه دولت و مجلس و نظام به دنبال آن هستند و سالهایی را به آن نامگذاری میکنند، در مرحله بعدی است و اهمیت به مراتب کمتری دارد.
قبل از آن باید مشکل اصلی را حل کرد و آن نه «بیکاری» که «کمبود آدم اهل کار» است.
من قصد توهین به هیچ قشری را ندارم اما برای حل هر دردی شاید لازم به جراحی و تحمل دردهای دیگر باشد.
درشتی و نرمی به هم در بِه است
چو فاصد که جراح و مرهم نِه است
(فاصد=رگ زن)
من یک کارآفرینم.
جز معدود کارگران شریفی که دارم و از جان دوستدارشان هستم، باید بگویم که کارگر خوب در این شهرستان و بلکه در کشور بسیار کمیاب است. بسیار و بسیار پیش آمده که شخص بیکار به ما مراجعه کرده و توقع یک کار آسان، پردرآمد، با مرخصیهای دلبخواهی داشته و روشن است که سرانجام او چه میشود.
چه بسیار مواقعی که زنانی به ما زنگ میزنند تا برای شوهرانشان کاری بیابند و التماس میکنند آنها را به کار بگیریم ولی مرد حاضر به کار و تلاش نیست و به همسرش هم اجازه کارِ بیرون از خانه را نمیدهد.
چه بسیار مواقعی که آمدهاند و شروع به کار کردهاند؛ ولی هنوز یک هفته نگذشته پول میخواهند، بدون اطلاع غیبت میکنند و کار را لنگ میگذارند، دیر میآیند و زود میروند، هیچ قیدی به ساعت شروع و پایان کار ندارند، یک روز ١٠ نفر پای کارند و روزی دیگر بدون هیچ اطلاعی ٣ نفر هم پای کار نیست، بهانه میگیرند که هوا سرد یا گرم است، امروز مریض هستم، فردا فامیلم فوت کرده، پس فردا موتورم خراب شده، روزی دیگر مهمان داریم، و ....
من یک کارآفرینم
بارها به خاطر کمکاری همین افراد لباسِ کار پوشیدهام و پا به پای دیگر نیروهایم کار کردهام تا نبود آنها را جبران کنم و خللی به کار وارد نشود و سفارش مشتری انجام شود.
شبها خودم در کارگاه ماندهام و جارو کشیدهام، دستگاهها را گردگیری کردهام، بار کشیدهام، بنایی کردهام، بیدارخوابی کشیدهام، و دستشوییها را شستهام؛ در حالی که حاضر بودم برای تکتک این کارها دستمزد عادلانه و حتی بیشتر با بیمه بدهم ولی کسی نیست که کار کند و در قبالش پول بگیرد و زندگیاش را بسازد.
باز هم میگویم. در بخش کشاورزی، صنعت، و خدمات، زنان و مردان باغیرت و اهل ِکار و باوجدان کم نیستند، ولی آنها همه شاغلند و بین آنها بیکار یافت نمیشود. متأسفانه مشکل این است که افراد مدعی پرشمار اما اهل کار بسیار کم است.
من یک کارآفرینم
و بارها و بارها گلایههای دیگر کارآفرینان، باغداران، سرمایهگذاران، صنعتکاران، معدنکاران و حتی مغازهداران را شنیدهام که با دل پرخون، در به در به دنبال نیروی کار هستند و نمییابند. و چه بسیار از آنان که به خاطر همین مصائب نیروی کار که گفتم، قید کارشان را زدهاند، یا آن را اجاره دادهاند و یا به تغییر شغل فکر کردهاند؛ آن هم شغلی که کمتر نیاز به نیروی کار داشته باشد.
در فصل برداشت انار چه باغدارانی که به دلیل نبود کارگر، محصول را دیر برداشت کرده و متأسفانه با سرمازدگی، چندصد میلیون محصول خود را از دست دادهاند.
من یک کارآفرینم
و ضمانت میدهم که امکان ندارد کسی سختکوش باشد، وجدان کاری داشته باشد، منظم و قانونمدار باشد، و همچنان بیکار باشد. چنین فردی اگر هم جایی برای کار پیدا نکند، خودش برای خودش کار را میسازد.
امیدوارم این نوشته، به جای رنجش خاطر، اندکی موجب تفکر و تغییر نگرش شود.
نظر شما