تعداد بازدید: ۷۰۱
کد خبر: ۸۹۶۹
تاریخ انتشار: ۰۲ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۸ - 2020 22 November

کرد خواهش کُره خَر از مادرش
تا بیاید زود او اَندر بَرش


گفت ای مادر بیا نزدیکتر
تا خورم شیر تو را من بیشتر


من بسی وابسته‌ام بر  شیر تو
پای من بسته است بر زنجیر تو


شیر تو باشد مرا قوُت و غذا
تا مرا بِرهانَد از دست قضا


گفت مادر، چشم نور دیده‌ام
من ندای تو به جان بشنیده‌ام


شیر من باشد حلالت ای پسر
تا قوی گردی، نگردی جان به سر


لیک گویم جان من با تو  سخن
گوش کن تا بشنوی با جان و تن


آن  که ما جمله خران را آفرید
روح کار و سختی‌اش در ما دمید


داد  او افسارِ ما بر آدمی
تا کُنَند بر بارِمان بیش و کمی


لیک، این انسانِ بی انصاف بین
می‌کند بارِ من وتو صد دو جین


ای پسر این قصّه و افسانه نیست
بُردن بار اضافی بهرِ چیست؟


ما درست است در خریّت اولیم
لیک از انسان ظالم برتریم


ما همی باری کشیم اندر زمان
کی زنیم صدچوب بر پیر وجوان


کی تو دیدی ما کسی زندان کنیم؟
جسم او را طعمه شیران کنیم؟


کی شکنجه داده بر هم نوع خویش؟
یا کنیم برجان وی صد ریش ریش!


کی تو دیدی کینه‌مان عریان کنیم؟
بهرِ حق گویان همی طغیان کنیم


پس مکن خود را ملامت چون خری!
نیک دان از ظالمان بس برتری!


اسماعیل میری/استهبان

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها