تعداد بازدید: ۶۰۸
کد خبر: ۸۸۲۴
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۲ - 2020 25 October

دیروز که با دوچرخَه از کندَه‌کاری بی خانَه روان مَی‌شدم، نَظاره کردم دو نفر آدم یَک پیرمرد خوشتیپ با کت و شلوار و کراوات را بَگرفته‌اند و کَشان کَشان او را داخل موتِر (ماشین) مَی‌کونند.


اول فکر بَکردم دارند او را مَی‌دوزدند. بعد پیش خود گفتَه کردم این پیرمرد بی چَه کارَشان مَی‌آید؟ بعد فکر بکردم شاید مَی‌خواهند او را گَروگان بَگیرند؛ ظاهر کراوات زده‌اش که پولدار بی نظر مَی‌آید. اصلاً شاید بی خاطر همین کراوات مَی‌خواهند او را گوشمالی کونند. پیرمرد بیچاره فکر بَکرده زمانه جیوانی‌اش است که دارد با کراوات در این وَلایت قدم مَی‌زند.


دلم بی حالش بَسوخت. از دوچرخَه پایین آمدم و بی آن دو نفر که عرق‌ریزان پیرمرد را بی سمت موتِر کَشان کَشان مَی‌بردند گفتَه کردم: چَکارش دارید پیرمرد را؟ بیایید تا هر چَه مَی‌خواهید بی شما بدهم.


گفتَه کردند: فلان فلان شده مَی‌خواسته پسرش را زن بدهد.


گفتَه کردم: خب بدهد. مگر چَه عیبی دارد؟


گفتَه کردند: ما مأمور بهداشتیم. در این اَوضاع کَرونا مراسم عقد و عاروسی ممنوع است و حکم پارتی شبانَه دارد. حالا هم باید بازداشت شود و تا عاروسی را بر هم نزند، در بازداشت مَی‌ماند.


گَروگان‌گیری بهداشتی در این وَلایت نَظاره نکرده بودیم که بی لطف کَرونا تجربه کردیم.
نجیب


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها