دیدگاه سنتی در مورد فقر این است که «مردم به دلیل ضعف استعداد و توانایی دچار فقر میشوند.» یا «تصمیمات غلط باعث فقیر شدن آنها میشود.». از این دیدگاه، وجود طبقات مختلف در جامعه نهتنها ناعادلانه نیست بلکه توزیعکننده نوعی عدالت ضمنی بین کسانی است که درست تصمیم میگیرند و مستعد هستند و کسانی که درست تصمیم نمیگیرند و مستعد نیستند.
اما در تحقیقاتی که توسط مولاینتان و همکارانش صورت گرفته است، نتایجی بهدستآمده که یک دگرگونی اساسی در مفهوم فقر ایجاد کرده است. او به پژوهشی اشاره میکند که در آن شرکتکنندگان بر اساس درآمدشان به دو گروه فقیر و ثروتمند تقسیم شدند.
دو سؤال از هر دو گروه پرسیده شد. سؤال اول این بود که فرض کنید ماشینتان دچار خسارتی شده که ۳۰۰ دلار خرج دارد. بیمه نیمی از این مقدار را پوشش میدهد. [شما باید تصمیم بگیرید که یا ماشین را تعمیر کنید و یا به امید آنکه ماشین مدتی دیگر ادامه دهد این کار را به تعویق بیندازید. بر چه اساسی این تصمیم را میگیرید؟]
بر اساس نتایج بهدستآمده در این شرایط تفاوت چندانی میان عملکرد دو گروه ازنظر ضریب هوشی وجود نداشت. اما در سؤال دوم این آزمایش، آنها رقم تعمیر را به ٣ هزار دلار تغییر دادند. این بار بااینکه نتیجه آزمایش درباره ثروتمندان تفاوتی نکرده بود، نتایج فقیرترها نشانگر کاهش ۱۴ واحدی ضریب هوشی در این شرایط داشت. این کاهش حتی از کاهش ضریب هوشی افرادی که ۲۴ ساعت بیدار بودهاند نیز بیشتر است.
پژوهشگران توضیح میدهند که «افزایش دغدغههای مالی برای فقرا، عملکرد ذهنی آنها را حتی بیش از بیخوابی شدید کاهش میدهد.» مولاینتان شواهد بسیار دیگری برای این مدعا در کتاب «فقر احمق میکند» ارائه کرده است.
در دیدگاه سنتی، «تصمیمات غلط»، علت فقر معرفی میشدند حال آنکه در دیدگاه جدید نشان داده شد که برعکس، «فقر» است که باعث تصمیمات غلط میشود.
با این مقدمه به سراغ نقش مدرسه در بازتولید طبقات اجتماعی میرویم.
نقش مدرسه در بازتولید
طبقات اجتماعی
یکی از مسیرهای اصلاح طبقات اجتماعی، تحصیل است. از این مسیر است که فرد میتواند علیرغم متولد شدن در هر محله و خانوادهای با هر درآمد و کیفیتی، به رشد طبقاتی بیندیشد و خود را در جامعه بالا بکشد.
اما ورود عناصر سرمایهداری در نظام تعلیم و تربیت این مسیر را بشدت دچار مخاطره کرده است.
وجود انواع مدارس درجهبندیشده به لحاظ امکانات آموزشی، دبیران، دانشآموزان و ثبتنام بر اساس مکان جغرافیایی؛ باعث بازتولید نوعی سیستم طبقاتی در مدارس شده است. بهطوریکه برخی مدارس از بهروزترین امکانات آموزشی، بهترین دبیران و امکان انتخاب دانشآموزان باسابقه تحصیلی مطلوب بهرهمند هستند، که اتفاقاً در موقعیت جغرافیایی خوب شهرها واقعشدهاند و برخی از مدارس که اغلب در حاشیه شهر هستند، بیبهره از همه این مطلوبیتها هستند.
اما دیدگاه جدید در مورد فقر به ما میگوید وقت آن است که این ساختار بازتولید طبقات اجتماعی را از مدرسه بر هم بزنیم؛ توزیع عادلانه امکانات آموزشی، دبیران و احتمالاً از همه مهمتر حضور دانشآموزان از همه اقشار جامعه در هر کلاس درس، بیتوجه به موقعیت جغرافیایی، سابقه خانوادگی، ثروت و سابقه تحصیلی میتواند آغازی برای پایان این مرثیه بلند باشد.
وجود مدارس مبتنی بر شهریه بهویژه مدارس خاص و غیر انتفاعی باعث ایجاد نوعی از مدارس غیرقابلدسترس برای اقشار ضعیف جامعه میشود و به فرض اینکه این افراد خود را به هر طریقی به این مدارس برسانند، طبق تحقیقات فشار مالی باعث کاهش عمده عملکرد ذهنی در دانشآموزان فقیر میشود. اگر قرار است دانشآموزان فقیر بتوانند در یک شرایط عادلانه و واقعی به ساخت طبقه اجتماعی جدید خود فکر کنند باید حداقل در سیستم آموزشی هیچگونه فشار مالی را تجربه نکنند.
پیشنهادهایی را در اینجا طرح میکنم که به نظر میرسد میتواند بهسرعت گرهگشا باشد:
١. برداشتن محدودیتهای جغرافیایی برای ثبتنام در مدارس
متولد شدن در یک محله و منطقه دلیل کافی برای عدم دسترسی به آموزش و امکانات یکسان نیست و این بهراحتی توزیعکننده منطق طبقاتی است.
٢. ملاک قرار ندادن سابقه تحصیلی دانشآموزان جهت ثبتنام در مدارس
مدارس مطرح و نمونه جهت ثبتنام دانشآموزان ملاکهایی را برای دستچین کردن آنها در نظر میگیرند، که نتیجه آن جمع شدن افراد باسابقه تحصیلی خوب در برخی مدارس و دانشآموزان با سوابق تحصیلی ضعیفتر در برخی مدارس دیگر و حاشیهتر است که موجب دامن زدن به این رویه آموزشی و ساخت ذهنیت طبقاتی بهواسطه تحصیلات میگردد.
٣. یکسانسازی توزیع دبیران به لحاظ کیفیت در ارائه آموزشها در همه مدارس
بهسادگی شاهد کنار زده شدن معلمان کم انگیزه و در آستانه بازنشستگی به مدارس حاشیه شهر و دستچین کردن معلمان جوان، بادانش و تجربه در مدارس شاخص شهرها هستیم.
٤. پایان دادن بهنظام سرمایه در همه مدارس برای همیشه
وجود مدارس گوناگون با نامهای مختلف، شهریههای ویژه و رانتی، این امکان را از طبقه پایین به لحاظ مالی میگیرد که در یک نظام عادلانه آموزشی تحصیل کنند و حداکثر بازدهی ذهنی خود را به نمایش بگذارد.
در پایان اشارهای به صحبتهای برگمان، نویسنده و تاریخنگار هلندی میتواند روشنگر باشد: «ما به توزیع مجدد احترام و توزیع مجدد درآمد نیازمندیم...» و «ما بهزودی با نسل جدید روبهرو هستیم که بهشدت نابرابریها آزارش میدهد...».
*- دانشجوی دکترای روانشناسی تربیتی