تعداد بازدید: ۱۱۲۶
کد خبر: ۸۳۹۹
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۵۴ - 2020 02 August
اسدالله فهندژ سعدی
شعری از بر و بچ انجمن شعر طنز شیراز ابراهیم‌ جان زهری دم شما گرم که اشعار را از هم‌قطاران دریافت و ارسال می‌فرمایید!

چند سالی پیش بودم آدم بیمارکی
اندکی در رفته بود از جسم من زَهوارکی


هر کجا رفتم مداوا عده‌ای تیغم زدند
هرکسی بگرفت ناحق درهم و دینارکی


یک نفر گفتا که داری درد صعب و لاعلاج
لاجرم بنوشت نسخه قدر یک طومارکی


آن یکی گفتا که درمانت نمایم با شیاف
کن عمل بعدش بخواب اما دمر مقدارکی


دیگری گفتا بگیر عکس از درون روده‌ها
یا بکن آندوسکوپی از لوله ادرارکی


دکتری دیگر بگفتا مشکل از ماهیچه‌ها ست
هی علامت زد‌ به پشتم با سر خودکارکی


هیکلم را داده‌بودم زیر تیغ این  و آن
آزمایش می‌شدم با نسخه‌ها هر بارکی


خانه و اسباب آن را جملگی کردم حراج
زندگی را‌مفت دادم دست هر سمسارکی


دکتر فوق تخصص هیچ درمانم نکرد
با تخصص بنده را چاپید چون طرارکی


زن طلاقش را گرفت و رفت با شویی دگر
مانده بود از مال من تنبانی و شلوارکی


جمله اموال من با دست دکترها پرید
منتظر ماندم اجل من را ک…

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها