خدایا مال و اموالی به من ده
بده باغی و ملک و گله و ده
دو صد ماشین باری و سواری
زمین صاف و مرغوب و تلمبه
خدایا میکنم من التماست
به صدها زاری و عجز و انابه
که بنمایی نظر بر من زِ لطفت
چو میدانی که باشم صاف و ساده
عطا فرما به من پولی فراوان
که باشد بیش از حد و قلمبه
ز روی بخشش و بذل و کریمیت
چنان کن قسمتم در این جهان که
چه در ایام هفته در شب و روز
چه شنبه یا دوشنبه یا سهشنبه
نیاید گرد غم هرگز به سویم
نه طوفان و غبار و توده مه
سپس ای که ز قدرت خلق کردی
هم انسان یا که حیوان و پرنده
مقدّر کن نگردم پیر هرگز
و باشم یک جوانی با اراده
غلامان و کنیزانی به من بخش
و قصر و بارگاهی فوقالعاده
برایم مائده بفرست میوه
گلابی و انار و موز و انبه
بکن زنهای خوشتیپی نصیبم
نه چندان لاغر و نه چاق و فربه
نمیخواهم زنی چون پیل سنگین
که زیر دست و پاهایش شوم له
و یا باشد چموش و با تکبر
ننر، خودخواه و زشت و پرافاده
عجوزی گر دهی بدشکل و کجخلق
تنم سازی نهان در زیر گل به
اگرچه در بهشتت حوریانند
برای متقین باشد نه بنده
زنانی خوبرو چون درّ مکنون
شراب ناب باغلمان به من چه
بنابراین از الطاف و رحیمیت
کرم فرموده منّت بر سرم نه
هر آن چه مرحمت فرمایی از لطف
همین جا نقد میخواهم نه نسیه
بده زیبا زنانی پاک و خوشدل
شکیل و با وقار و خوشقیافه
نه بیش از حد، چو ناصرشاه قاجار
نه کم باشد، بده شش، چار یا سه
دوتایش صیغهای و چار دائم
همان حور و پری یا که مشابه