تعداد بازدید: ۲۳۶۳
کد خبر: ۸۲۲۲
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۲ - 2020 28 June
دعوای من و عیال

- چرا ناراحتی؟


- هیچی!


- هیچی که نمی‌شه. تو الان دو روزه با من قهری.


- تو به من توجه نمی‌کنی! تغییرات منو نمی‌فهمی.


- آخه تو که تغییر نکردی غیر از این چن روزه که قهری و محل نمی‌ذاری. همون که قبلاً بودی الان هم هستی!


- نخیر تغییر کردم. تو باید متوجه می‌شدی. نشون می‌ده که دیگه به من توجه نداری!


دقیق‌تر در چهره‌اش خیره می‌شوم.


- ها!!! لنز گذاشتی.


- نچ!


- ابروهات کلفت‌تر شده!


- نه!


- پروتز؟


- نه!!


- بوتاکس؟


- نُچ


- بابا من که نمی‌فهمم.


- همین دیگه. نیگا ...


صفحه موبایلش را نشانم می‌دهد. قفل است. آن را جلو چهره‌اش می‌گیرد باز می‌شود.


چشمانم دارد ٨ تا می‌شود.


می‌رود جلو آینه و با یک دستمال آرایشش را پاک می‌کند. دوباره موبایل را جلو چهره‌اش می‌گیرد.  این بار قفل موبایل باز نمی‌شود و می‌نویسد: «چهره‌ای شناسایی نشد.»


می‌گوید: «دیدی؟ دیدی؟»


- چیو؟


- همین دیگه. من وقتی آرایش دارم موبایل چهره منو تشخیص میده ولی وقتی آرایش ندارم تشخیص نمیده. این نشون میده که این موبایل تغییر چهره منو تشخیص میده ولی تو نه!!


شده‌ام مثل آدمهای متهمی که جلو قاضی حرفی برای گفتن ندارند.


می‌گویم: «خدا بیامرز ننم تو خونه و بیرون و عروسی و عزا چهرش تغییر نمی‌کرد. شما زنای امروز از وقتی صبح از خواب پا میشین تا میرین بیرون و بر می‌گردین هزار بار تغییر چهره میدین. خب آدم نمی‌فهمه دیگه.»


ساکت شد. نمی‌دونم قانع شده یا عصبانی‌تر.


هرچی باشه خدا بیامرزه ننمو!


امضاء: قُل‌مراد


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها