تعداد بازدید: ۲۷۱۳
کد خبر: ۸۱۹۴
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۳ - 2020 21 June
زبونُم لال، زبونُم لال

داشتم با خودم فکر می‌کردم قصه پسر عمه دلسوز و خیر و مهربانم را برایتان با طول و تفسیر و آب و تاب تعریف کنم که در یک روز بدهی مردم در سوپرمارکتهای شهر را با دزدیدن دفاتر بدهی و حسابداری آنها تسویه کرد! که یهویی یاد آن دوست عزیز روزنامه‌خوان و کنجکاومان افتادم که بنده را متهم به کپی کردن جوکهای مجازی در مطالبم کرده بود و بنابراین منصرف شدم! پسر عمه‌ای که دست رابین هود را از پشت بسته بود! 

بنابراین ضمن عذرخواهی از شما خوانندگان عزیز، از نقل قصه جالب و جذاب پسر عمه رابین هودم منصرف شده و داستان دیگری را برایتان تعریف می‌کنم!

دوستی دارم که تحصیلاتش را در رشته آمار تا مقطع دکترا گذرانده و برای خودش در یکی از مراکز تحقیقاتی مهم یک کشور اروپایی  برو بیایی دارد!

دوستم که برای دید و بازدید از فامیل و دوستان چند روز به ایران آمده بود تعریف می‌کرد که پزشکان یکی از کشورهای اروپایی در اعتراض به کمبود امکانات و پایین بودن دستمزدها اعتصاب کردند و سر کارشان حاضر نشدند و مطبها و بیمارستان‌ها خالی از پزشک شد! مسئولین آن کشور درصدد راهی برای شکستن اعتصاب  و باز گرداندن پزشکان سر کارشان بودند ؛ ولی کارشناسان رشته‌های مختلف به دنبال بررسی و تحقیق در خصوص تأثیر این اعتصاب بر بخش‌های مختلف جامعه بودند! 

اولین و زودترین تأثیر اعتصاب پزشکان  بر روی داروخانه‌های فروش داروهای صنعتی و شیمیایی بود! فروش آنها به دلیل اینکه پزشکان نبودند تا برای ملت نسخه بنویسند به شدت کاهش یافت! خلاصه اینکه همه بیماران در خانه نشستند و مجبور به استراحت بدون مصرف دارو شدند! این اعتصاب دو ماه طول کشید! اما نکته عجیبی که اتفاق افتاد بود اینکه در این دو ماه آمار مرگ و میر نسبت به ماه‌های قبل  ١٨ درصد کاهش پیدا کرد!

حالا بی‌زحمت  خودتان پیدا کنید پرتقال فروش را!

اجازه  بدهید بنده از حضورتان مرخص شوم و چند روز خودم را  گور و گم کنم!

قربانتان غریب آشنا


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها