بیبی دستش را به زانویش گرفت و از جایش بلند شد...
- گلاب...
همانطور که سرم پایین بود جوابش را دادم...
- بله بیبی جون؟
- گلااااااااب...
نگاهش نکردم...
- جانم بیبی؟
- اَی جانم و گولّه، جانم و سینه ورم.... جانم و تیرناحق...
سرم را گرفتم بالا...
- ای بابا، بیبی جون، چیه خب دوباره؟ مگه چی گفتم که ایطوری رفتار میکنین؟
- یَی ساعته درم با خودُت حرف میزنم انگا درم گل لغط میکنم، فقط مث بز سرُته تکون میدی.
- بیبی من کجا فقط سرمو تکون دادم، ده بار نگفتم جانم...
- جانم بخوره تو او سرُت، من وختی حرف میزنم بویه او سرِ واموندته بیگیری بالا...
- ای بابا، باشه بیبی، اصن من معذرت میخوام، حالا شما امر بفرمایین...
- الان دری خرُم میکنی؟
- وا بیبی، بلانسبت شما، خر چیه؟
- امر بفرمایید دیه چه صیغه ایه؟ خو مث آدم حرف بزن...
- ببخشید بیبی جون... خب بگین من باید چکار کنم؟
- اگه نیخِی دیَم آیِی یاس بوخونی، میگم پوشو تا صب یَی سری بیریم خونه عامو چنگیزُت، دو سه روز اونجا بونیم.
- بیبی جون آخه...
- دیَم گف آخه، دیَم گف آخه...
باشه بیبی جان بریم...
*****
زن عمو منیژه که در را باز کرد، بیبی گفت:
- منیژ، میدونم الان تا قیافِی منه مینی، چش و روت میره تو هم، ولی بویه ای دو سه روز دنون رو جیگر بذَری، هرچی باشه، خونِی پسَرُمه...
زن عمو تنها سلامی کرد، لبخندی زد و از جلوی در کنار رفت...
از در رفتیم تو، اما بیبی تا چشمش به قمر خانم افتاد، چشم و ابرویش رفت توی هم...
مادرِ زنعمو منیژه بود قمر خانم...
بیبی زیر لب غر زد...
- ای ناله زده دیه اینجا چی چی میگه؟
پنج دقیقهای از نشستنمان گذشته بود که پری، دخترعمو چنگیز از اتاقش آمد بیرون... به من و بیبی سلامی کرد، رفت کنار قمرخانم نشست و دستش را انداخت دور گردنش...
قمرخانم قربان صدقه اش رفت...
- قربون دختر هنرمندُم بشم، حتمن داشتی نقاشی میکشدی؟
پری خودش را بیشتر به قمر خانم چسباند...
- آره بیبی جون، دیگه خیلی نمونده ازش...
بیبی همانطور که آنها را نگاه میکرد، چشم و رویش را کشید توی هم و گفت:
- پری خانم مام کرونا نداریمه!
پری پشت چشمی نازک کرد...
- واااای بیبی دوباره هنو نیومده، غرغرا و طعنههاتون شروع شد؟
سفره افطاری را که انداختند، بیبی نشست بالای سفره...
قمر خانم پری را صدا زد:
- پری.... دختر گلُم چرو نمییِی نپه؟ ما که بدون تو اُوْ گلومون پویین نیره...
بیبی دوباره زیرلب شروع کرد به غر زدن...
- من ای قمره خفه میکنم...
پری که نشست سرِ سفره، بیبی گفت:
- پری خانم اگه ازُت برنیخوره نمکدونم بیار، اَ صب تا شو چپیدی تو او اتاقو، نه دُمال یَی کاری، نه یَی آشپزی، نه یَی جاروفی، حالا چار تا خط کج و کوجم کشیدن شد کار؟ صب خونِی یَی خدازدِی رفتی مِخِی چکار کنی؟
پری زبان باز کرد که جواب بیبی را بدهد که با اشاره چشم و ابروی عمو ساکت شد و چیزی نگفت...
پری قبل از همه بشقاب قمرخانم را برداشت، برایش غذا کشید و بشقاب پر از گوشت را جلوی او گذاشت...
بیبی دوباره دهانش باز شد...
- خدا شانس بده، همه بیبی اَن، ما زن آغا...
اشاره ای کرد به من...
- گلاب، اگه توام مث بعضیا دسُت درد نیکنه، وردار بری من برنج بکَش...
بشقاب بیبی را پر کردم و چیزی نگفتم...
این وضع همچنان کماکان ادامه داشت تا اینکه موقع خوابیدن، خون بیبی به جوش آمد...
من و بیبی و قمر خانم برای خوابیدن، وارد اتاق پری شدیم...
بیبی نگاهی به دور و بر انداخت و رو به پری گفت:
- دختر حالا ایَم شد اتاق؟ نیگا رو تختیش، دختر تو دیه ۱۹ سالُته، رو تختی موش و گربه اِناختی رو تختُت؟ خجِلَت نیکشی؟
نگاهی به گلدانهای کاکتوس توی تاقچه انداخت...
- ای خارا چی چیه چیدی تو تاقچو؟
پری نفس عمیقی کشید...
- بیبی اتاق خودمه، دوس دارم اینطوری باشه...
نگاهی به قمر خانم انداخت...
- بیبی قمر، تختمو برا شما آماده کردم، اونام هر جا میخوان جاهاشونو بندازن...
بیبی دیگر طاقت نیاورد...
- چرا قمر رو تخت باخابه؟ میه قمر زده تو بالُش؟ میه او خونُش اَ ما رنگین تره؟
بلند شد کیفش را از گوشه اتاق برداشت و به من نگاه کرد...
- پوشو تا بیریم دختر...
- کجا بیبی؟
- او دنیا، خو خونِی خودمون تا درومون نکردن...
ولی بیبی...
- ولی و گوله، پابوشو...
آن شب هرچه عمو و زن عمو اصرار کردند، حریف بیبی نشدند و بیبی از خانه زد بیرون....
درِ خانه عمو را که بستم بیبی گفت:
- خاک تو سرِ عروسُم با ای بچه بزرگ کردنُش، بچه خو نیس، اژدها هه... بین با قمرو چیطو رفتار میکنه، با من چیطو... الهی اَلو بیگیره...
- درسته بیبی، ولی یه چیزی بگم، خب پری ام حق داره دیگه، شما رفتار قمر خانوم رو ببین رفتار خودتونو ببین، همش داره قربون صدقه پری میره ولی شما چی؟
بیبی چپ چپ نگاهم کرد...
- خفه میشی یا خفت کنم گلاب؟ والا من زبون چاخان مث بعضیا ندرم...
- درسته بیبی، اینو که دارم هر روز میبینم...
دوباره چپ چپ نگاهم کرد...
- مرض و میفَمم، نکنه توام بیبی عشرتُته اَ من بیشتر مِخی؟
گلابتون