/پس از بیماری مورد حمایت ۱۰۰ درصدی خانواده قرار گرفتم
/ از روز اول، خودمان تصمیم گرفتیم در این بخش حضور داشته باشیم و اجباری در کار نبود
/ تا حالا چنین تب و لرز شدیدی را تجربه نکرده بودم
/ ضامن سلامتی، رعایت فاصله و کم کردن رفت و آمد است
/ ماسک معمولی بهتر از فیلتردار است
/ به من گفتند احتمالاً بدن شما مقاومت داشته و این بیماری را رد کرده است
/ فکرش را هم نمیکردم کرونا گرفته باشم
/ حس چشاییام را از دست داده بودم و هیچ بویی احساس نمیکردم
/ همه اطرافیان برایم گریه میکردند
/ یک ماه دور از خانه بستری و قرنطینه بودم
هفتهها از شیوع بیماری کرونا در کشور میگذرد. شهرستان ما نیز از این قاعده بی نصیب نمانده و تاکنون حداقل ٢٣ نفر درگیر این ویروس شدهاند.
شاید نشستن پای صحبت کسانی که به این بیماری مبتلا شدهاند، جدید و جالب باشد؛ این که تجربه آنها را از ابتلا به این بیماری و مسائلی که درگیر آن شدهاند بدانیم.
به حالت مرگ افتاده بودم
یک زن ٤٦ ساله از مبتلایان نیریزی که با حالت وخیم به شیراز اعزام شده است، میگوید: «یکی از اقوامم که از شهری دیگر به نیریز آمده بود و مشکوک به کرونا بود، یک روز به محل کارم آمد و رو در رو کمی با هم صحبت کردیم. از روز بعدش (١٥ اسفند) درد و سوزش گلو به سراغم آمد؛ اما فکرش را هم نمیکردم کرونا گرفته باشم. چون فکر میکردم فقط با دست دادن و روبوسی منتقل میشود و از همان ابتدا تنگی نفس را به همراه دارد. خلاصه یک هفته طول کشید و هر چه دارو میخوردم فایدهای نداشت. تب و لرز شدید و دل درد و دل پیچه داشتم و از سر و بدنم عرق میریخت. حس چشاییام را هم از دست داده بودم و هیچ بویی احساس نمیکردم. اشتهایم را از دست داده بودم؛ اما باز هم فکر نمیکردم کرونا گرفته باشم.»
ادامه میدهد: «وضعیتم که بدتر شد، نزد دکتر مزیدیمرادی رفتم و او برایم سیتی اسکن نوشت. جواب آزمایش را که برایش بردم، سریع با دکتر آل داود تماس گرفت که یک مورد مثبت دارم و باید بستری شود.»
این بیمار مبتلا به کرونا، از ٢٥ اسفند در بیمارستان شهدا بستری شد؛ در حالی که در کنار تب و لرز شدید و سوزش زیاد سینه و گلو ، دچار تنگی نفس هم شده بود. او داروهایی نظیر تامیفلو و هیدروکسیکلروکین میگرفت. بعد از ٥ روز بستری شدن در بیمارستان شهدا، سیتی اسکن دوم را برایش انجام دادند و دیدند وضعیت ریه بیمار بسیار بدتر شده است. بنابراین ٢ فروردین، او را به بیمارستان علیاصغر شیراز اعزام کردند.
میگوید: «تبم پایین نمیآمد. دکتر متخصص داخلی در بیمارستان شهدا به من گفت نترس و نگران نباش. چون اینجا دارو نداریم، میخواهیم اعزامت کنیم. اما من میدانستم حالم وخیم است و میدیدم که اطرافیان برایم گریه میکنند. خلاصه به حالت مرگ من را اعزام کردند.»
این بیمار از همان یکی دو روز اول که در بیمارستان علیاصغر بستری شد، تبش رو به کاهش گذاشت و بعد از سه روز او را به بیمارستان شهید چمران انتقال دادند که مخصوص بیماران رو به بهبودی است. او بعد از ٤ روز و انجام آزمایش سیتی اسکن مرخص و ١٤ روز در ورزشگاه شهید دستغیب شیراز قرنطینه شد.
وی در شیراز داروهایی نظیر کپسول کُلِترا، آزیترومایسین و سفتریاکسون میگرفت.
ادامه میدهد: «کسانی را که جا و مکان مطمئنی برای قرنطینه شدن نداشتند، آنجا بستری میکردند. من هم چون دو بچه در خانه داشتم، ترسیدم و گفتم همان جا میمانم تا زمانی که تستم منفی شود. خلاصه، انگار یک ماه دور ازخانه بستری و قرنطینه بودم.»
وی میگوید: «در قرنطینه فشار خونم خوب شده بود و هر روز از ما نوار قلب میگرفتند. چون داروهایی که گرفته بودیم خیلی قوی بودند و میگفتند شاید عوارض قلبی داشته باشد.»
این بیمار بعد از دو ماه ابتلا به این بیما ری، هنوز ضعف بدنی دارد و نتوانسته به سر کار برگردد.
*****
همسرم حمایتم کرد
نفر بعد، یکی از پرستاران بخش کرونای بیمارستان شهدا است. بخشی که هفته گذشته گزارش ما را از وضعیت آن خواندید.
این پرستار ٣٩ ساله که حدود ١٦ سال سابقه کار دارد، یکی از ٤ پرستار مبتلا شده این بخش است. علیرغم این که ۱۰ روز از اعلام مثبت بودن تست کرونای او گذشته، اما هنوز چهرهای خسته دارد؛ چیزی شبیه به آنفلوآنزا و همراه با گهگاهی سرفه. هر چند روز اول که تستش را مثبت اعلام کردند، علائمی نداشته است.
میگوید: «ما پرستاران ارتباط مستقیمی با بیماران داریم و ساعتهای طولانی بالای سر آنها هستیم؛ از جمله شب کاری بلند مدت. همین مسئله باعث شد تا تست کرونای من مثبت اعلام شود.»
او در مورد علائم این بیماری میگوید: «ابتدا با سرفههای خشک شروع شد و پس از این که به پزشک مراجعه کردم، گفتند شاید آلرژی فصلی باشد؛ اما وقتی عکس قفسه سینهام گرفته شد، متوجه التهاب ریه شدم. اما باز هم تست کرونا ندادم تا این که پس از مثبت شدن یکی از همکاران، از همه ما تست گرفتند و من جزو ٤ پرستاری بودم که در بخش کرونا به این بیماری مبتلا شدم.
در ادامه، خستگی و کوفتگی بدن به بیماریام اضافه شد و سپس تنگی نفس به سراغم آمد و ضربان قلبم افزایش یافت. همچنین فشارم بالا و پایین میشد و این مسئله تا چند روز ادامه یافت و تب و سرماخوردگیام تا امروز نیز تداوم دارد.
وی که از همان روز نخست خود را قرنطینه خانگی کرده، میگوید: «فرزندان و شوهرم همان روز بعد از مثبت شدن من تست دادند که خوشبختانه تست آنها منفی اعلام شد؛ بلافاصله اتاق، ظروف غذا و سرویس بهداشتی را جدا کردم.»
این پرستار بخش کرونا در رابطه با واکنش خانواده پس از شیوع این ویروس و ادامه کارش میگوید: «واقعیت ماجرا این است که وقتی اعلام کردند قرار است بخش کرونای نیریز راهاندازی شود، کمی عصبی شدم و همسرم هم به همین شکل نگران بود؛ اما هیچ وقت واکنش منفی به من نشان نداد و مانع کار من نشد. او به من دلداری میداد و میگفت: این روزها هم طی خواهد شد و واقعاً این روحیه دادن او برای من خیلی مؤثر بود.»
وی از زمانی میگوید که تست کرونایش مثبت شد: «آن روز من شب کار بودم و وقتی به خانه آمدم و استراحت کردم، از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند که تست کرونای من مثبت شده است. بسیار شوکه شدم؛ اما خوشبختانه همسرم گفت مشکل خاصی نیست و خدا را شکر فعلاً علائمی نداری. او در صدد تقویت روحیهام بود.
قبل از بیماری دائماً پیش خودم فکر میکردم که احتمالاً مرا طرد کنند و بارها میگفتم اگر جواب مثبت شود، به کجا مراجعه کنم! تکلیف بچههایم چه میشود؟ اما خدا را شکر پس از بیماری مورد حمایت ۱۰۰ درصدی خانواده قرار گرفتم.»
از او میپرسم آیا انتخاب بخش کرونا به عهده خودشان بوده و یا این که اجباری در کار بوده است و او میگوید: «خود ما از روز اول که جلسه گذاشته شد، تصمیم گرفتیم در این بخش حضور داشته باشیم و اجباری در کار نبوده است.»
وی خطاب به مردم نیریز میگوید: «من از آنها میخواهم فقط برای کارهای ضروری از خانه خارج شوند. برای تفریح و خریدهای غیرضروری فرصت وجود دارد و باید به فکر فرزندانشان باشند؛ چرا که سیستم دفاعی آنها ضعیفتر است و احتمال درگیری آنها وجود دارد؛ همچنین افراد مسن به خصوص پدر و مادرها را باید مراقبت کنیم تا درگیر نشوند.»
از طرفی میپرسم اگر این بیماری در نیریز شیوع پیدا کند، شرایط بیمارستان چگونه است و او میگوید: «باید خودمان رعایت کنیم تا این بیماری شیوع پیدا نکند؛ چرا که هم برای خانواده و هم برای پرسنل بیمارستان بسیار سخت است. از طرفی امکانات واقعاً در نیریز جوابگو نیست.
همچنین از کسانی که کرونای آنها مثبت اعلام شده، میخواهم که تا به وجدانشان مراجعه کنند و نگویند چون علائم نداریم نیاز به قرنطینه خانگی نیست. آنها باید دو هفته خود را قرنطینه خانگی کنند تا تستشان منفی شود.»
*****
پدرم هم مبتلا شد
حسین ۲۲ ساله، مأمور راهنمایی و رانندگی است و در استهبان خدمت میکند. او که به گفته خودش با رعایت همه جوانب ایمنی و فاصله و استفاده از تجهیزات حفاظتی در ایستگاه کرونای شهر استهبان به شکل شیفتی خدمت میکرده، از ٢٩ فروردین متوجه علائمی در بدن خودش شد.
میگوید: «احساس تب و لرز خیلی شدید داشتم، سرفههای خشک میکردم و بی حال و بی جان بودم. بنابراین در استهبان تست کرونا دادم و بعد از دو روز اعلام کردند که مثبت هستم و باید قرنطینه خانگی شوم.
همان جا با انجام سیتی اسکن تست قفسه سینه هم دادم که گفتند خوشبختانه بیماری پیشرفت نکرده و ریه درگیر نیست. حالا هم مدت زمان قرنطینه ١٤ روزهام تمام شده و قرار است در مرکز ۱۶ ساعته شهید فقیهی تست دهم و پس از گرفتن تأییدیه سلامت، به سر کار برگردم.»
او که میگوید علائم بیماری در روزهای اول را با مصرف داروهای خانگی کاهش داده، در مورد علائم بیماری ادامه میدهد: «۴۸ ساعت اول واقعاً حالم بد بود؛ تب و لرز، سرفه و آبریزش بینی و عطسه و تنگی نفس خفیف داشتم. تب و لرز این بیماری به شکل عجیبی بد بود و احساس کاهش و افزایش دمای شدید داشتم. هر چند با مصرف قرص استامینوفن بهتر شدم، اما تا حالا چنین تب و لرز شدیدی را تجربه نکرده بودم.»
میگوید: «پس از این که تست من مثبت شد، همسر و بقیه اعضای خانوادهام تست دادند؛ اما تنها پدرم مثبت اعلام شد که البته هیچ علائمی نداشت و فقط ناقل آن بود. او نیز همراه من قرنطینه شد و تا سه روز دیگر دوره قرنطینه خانگیاش به پایان میرسد. ما هر دو در خانه و البته هر کدام در یک اتاق جداگانه قرنطینه شدیم. در خانه تنها مادرم مانده بود که باید غذا تهیه و پرستاری میکرد. بعد از هر حمام و سرویس بهداشتی، محل با وایتکس ضدعفونی میشد. همیشه و هر لحظه از ماسک استفاده میکردم و هنوز هم قصد دارم استفاده کنم تا خدای ناکرده ناقل این بیماری نباشم و آن را به کسی انتقال ندهم.»
او معتقد است فهمیدن این که از کجا مبتلا شده خیلی سخت است. میگوید: «بعد از من ٢٠ نفر از همکارانم تست دادند و همه منفی شدند. حتی گفتند شاید من از پدرم گرفته باشم؛ اما چون در ایستگاه کرونا بودم، ممکن است آنجا گرفته باشم.»
و در پایان میگوید: «واقعاً ناراحت میشوم وقتی میبینم در سطح شهر خیلی از جوانها ترددهای غیرضروری دارند.حتی شنیدم که میگفتند بعضی از قهوهخانهها به شکل مخفیانه باز بوده و استفاده میشده است. امیدوارم این که اعلام کرده اند نیریز وضعیت سفید است، باعث نشود مردم رعایت مسائل بهداشتی را کنار بگذارند. این طور نباشد که فکر کنند برایشان پیش نمیآید؛ من هم واقعاً فکر نمیکردم روزی مبتلا شوم.»
*****
شوکه شدم
یکی از کادر درمان نیریز که مردی حدوداً ٤٠ ساله است، به همراه دیگر کارکنان درمانی تست داده و مثبت اعلام شده است؛ هر چند علائمی را در خودمشاهده نمیکند.
میگوید: «اصلاً قرار نبود تست بدهم؛ اما چون به حد نصاب نرسید، من هم رفتم و تست دادم که در کمال ناباوری دو روز بعد گفتند مثبت شدهای.»
او که به گفته خودش بیشترین رعایت مسائل بهداشتی را میکرده، از این خبر شوکه شده است. میگوید: «به شدت رعایت مسائل بهداشتی را میکردم و حواسم به همه چیز بود. زمانی که هنوز هیچ کس به فکر ماسک و الکل نبود، من این وسایل را استفاده میکردم. اما این ضامن مبتلا نشدن نیست؛ ضامن سلامتی، رعایت فاصله و کم کردن رفت و آمد است که ما به خاطر کارمان نمیتوانستیم انجام دهیم.»
او اما میگوید: «چون میدانستم ۸۰% مبتلایان هیچ علائمی ندارند، خدا را شکر میکردم که جزو آن دسته از افراد قرار گرفتم و شاید مثل یک واکسن به من ایمنی هم بدهد. البته برخی همکاران هم که مثبت شدهاند، علائم خفیفی مثل گلو درد و تب خفیف داشتند.»
هر چند ادامه میدهد: «البته این طبیعی است که آدم به فکر فرو رود؛ اما باید از نظر روانی خودش را مشغول چیزهایی مثل خواندن شعر و کتاب داستان یا لطیفه و فیلمهای شاد کند که واقعاً برای روحیه خوب است.»
این عضو کادر درمان پس از مثبت شدن آزمایشش یک اتاق جداگانه در خانه تحویل گرفته و از ظرف غذا گرفته تا دستشویی و حمام خود را جدا کرده است.
میگوید: «کسانی که امکان جداسازی توالت و حمام ندارند، باید پس از استفاده، با محلول وایتکس آن را ضدعفونی کنند. من که حتی دستمال کاغذی و سطل زباله را هم جدا کرده بودم و چون خودم را آلوده میدانستم، یک اسپری در دست داشتم و به هر چیزی که دست میزدم، آن را ضدعفونی میکردم. سعی میکردم ظروف غذا را پس از صرف سه وعده بیرون بدهم و حتی تشک و پتوهایم را در آفتاب میانداختم تا ویروس کشی شود. در این مدت خرید مورد نیاز منزل را هم با پیک رایگان یا اینترنتی انجام میدادم.»
با وجودی که از کارکنان بخش درمان است، اما مطمئن نیست که از این طریق مبتلا شده باشد و میگوید: «شاید در میوهفروشی و سوپرمارکتها و یا جلسات اداری مبتلا شده باشم.»
او امنترین جا را خانه میداند؛ به شرطی که آلودگیها را به آن انتقال ندهیم. میگوید: «باید به شکل دورهای دستگیره در و لاستیک ماشین را ضدعفونی کنیم؛ به خصوص کفشها که خیلیها از آن غافلند. الآن اوضاع بهتر شده، ولی مسلماً هنوز آلودگیها هست و ویروس کاملاً مسری است. »
وی استفاده از ماسک را لازم میداند و میگوید: «اگر دو نفر که در ارتباط با هم هستند ماسک بزنند، ریسک ابتلا ١ تا یک و نیم درصد میشود. اما اگر دو نفر نزنند، این ریسک به ۷۰ درصد میرسد. همچنین ماسک معمولی بهتر از فیلتردار است؛ چون فیلتردار پرتاب بازدم را بیشتر کرده و اگر کسی ناقل یا مبتلا باشد، شانس ابتلای افراد را بیشتر میکند.»
*****
روحیه بالا تأثیر زیادی دارد
یک مرد ٣٧ ساله که کارمند یکی از ادارات شیراز است، یک هفته قبل از این که از طرف دانشگاه علوم پزشکی به ادارهشان بیایند و از همه تست بگیرند، علائمی از جمله تب و لرز خفیف و احساس سرماخوردگی را در خودش مشاهده کرده بود.
میگوید: «شب هنگام عرق سرد کردم، تب و لرز داشتم و صبح فردا احساس کوفتگی میکردم. فکر میکردم سرما خورده باشم. بنابراین دوش گرفتم و قرص سرماخوردگی و استامینوفن خوردم تا این که در طول روز علائم کاهش پیدا کرد. چند روز بعد مدیرکل گفت همه کارکنان باید تست بدهند. خلاصه، از ۷۰ یا ۸۰ نفری که تست دادیم، ۱۲ نفر مثبت شدیم. به من گفتند احتمالاً بدن شما مقاومت داشته و این بیماری را رد کرده است. اما باید قرنطینه شوید و استراحت کنید. من به جای ۱۴ روز، ۲۵ روز خودم را در خانه قرنطینه کردم. الان هم با وجودی که میگویند بدنی که مبتلا شده نسبت به این ویروس قوی میشود و مصونیت پیدا میکند، با ماسک و دستکش همه مسائل بهداشتی را رعایت میکنم.»
از همکاران این مرد که به این بیماری مبتلا شده بودند، تنها دو نفر مدت ۱۵ روز در بیمارستان علیاصغر شیراز بستری شدند و پس از بهبودی به کار خود برگشتند.
میگوید: «نکته مهم این جا بود که اصلاً استرس نداشتم. اگر روحیه بالا باشد، در درمان و کنترل این بیماری تأثیر زیادی دارد.
در طول مدت قرنطینه مایعات زیادی مصرف میکردم؛ به خصوص خاکشیر و دمنوش که هر یک ساعت یک بار استفاده میکردم.»
*****
بیشترین آسیب ناشی از کرونا؛ بُعد روانی
یکی دیگر از کارکنان بخش درمان که مردی ٢٨ ساله است، به وسیله تستی که از همه کارکنان گرفته بودند، از ابتلای خود از این بیماری مطلع شده و او هم هیچ علائمی نداشته است.
میگوید: «در طول مدت قرنطینه اتاق و ظرف غذای من کلاً جدا بود و حتی از دستشویی و حمام داخل خانه استفاده نمیکردم و با بقیه اعضای خانواده در یک ماشین نمینشستم.»
میپرسم: «مگر از خانه بیرون هم میرفتید؟»
میگوید: «خودم تنها با ماشین دور میزدم و اعضای خانواده را سوار نمیکردم.»
سری تکان میدهد و میگوید: «با وجودی که مسائل را کاملاً رعایت میکردیم، ولی باز هم مبتلا شدیم.»
او معتقد است کرونا بیماری خاصی نیست و تنها دو درصد مبتلایان از بین میروند و تعداد زیادی نیز حتی بدون علامت هستند. اما میگوید: «بیشترین تأثیر بیماری را بعد روانی آن میگذارد. این بیماری باعث میشود ارتباط با اطرافیان دچار اختلال شود و هر کسی که خبر دارد، با انسان طور دیگری رفتار کند و این خود تأثیر روانی بدی دارد.»