شعری از بچههای انجمن شعر طنز شیراز دم ابراهیم خان زهری گرم!
بسکه درخانه نشسته باخودم سر میکنم
حوصله را عاقبت از خانه ام در میکنم
ای کرونا از خدا خواهم بسوزی ناخلف
چونکه با خانه نشینی کار یکسر میکنم
خانهداری هست کارم روز و شب باور کنید
کار ده تا کلفت و هفتاد نوکر میکنم
دم بهدم میسابم و میشویم و غر میزنم
تا شوم راحت ز کاری کار دیگر میکنم
تازه فهمیدم که شش تا بچه دارم جز زنم
مدتی چون بچهها را خشک و یا تر میکنم
بار دیگرگر به دنیا آمدم با این طریق
میشوم یک دختر و فیالفور شوهر میکنم
از زنم دیگر شدم سیر و زبسکه دیدمش
تا کرونا ول کند رو سوی محضر میکنم
هر چه چینی داشتم بر کله من خرد شد
بسکه دعوا با زنم بیجا مکرر میکنم
آنچه فحشی را بلد بودیم بر هم دادهایم
فحشهای تازهای دارم که از بر میکنم
شکر از آن دارم فهندژ زن نمیباشم دگر
ورنه کی جای زنی در خانهای سر میکنم
نظر شما