اَاَاَاَپیچی...
واااای نکوند کورونا مرا بَگرفته باشد؟
این مرض «نکوند کورونا بَگرفته باشم»، از خود کورونا بدتر است. اگر کسی کورونا بَگیرد، در یَک هفته یا مرده مَیشود یا صحت خود را بی دست مَیآورد و همَه چیز تمام مَیشود.
اما مرض «نکوند کورونا بَگرفته باشم»، انگار تمامی ندارد.
باور کونید هر یَک ساعت دستم را شوسته مَیکونم؛ اما دوباره وسواس مرا مَیگیرد که ضد عفونیام باطل شده باشد.
البته فقط من وسواس ندارم؛ این روزها از کنار هر کسی رد شوی، لابیلای بوی عرق و عطر تقلبی و الکل، یَک رگه ریز بوی عنبرنیسارا هم بی مشام مَیرسد.
بی نظرم خوشبختی واقعی در این وَلایت مَثال دایناسور مَیماند که دیگر وجود ندارد. باید در این فضای مجازی یَک چالش نَو ساختَه کونیم؛ یَک ساعتی را موقرر کونیم، هرکسی هرجا هست نشستَه کوند و همگی همان جا گَریه کنیم.
البته اربابان وَلایت مَیگویند نَگران نباشید؛ این را که گفتَه مَیکونند، یاد دَوران بچَگی و ننه خدا بیامرزم مَیافتم که دمپایی بیدست مَیگفت بیا، کاری با تو ندارم.
حالا که مردم همَه ماسک و دستکش بی دست در خَیابانند و اگر کورونا آنها را رها کوند، مرض خرید شب عید آنها را رها نَمیکوند.
اربابان وُلسوالی نَیریز هم بیکار نشسته نکردهاند و بی فکر صحت مردومانشان هستند. با شجاعت بیانیه در مَیدهند و گفتَه مَیکونند دکانهای وُلسوالی فقط از ٨ صبح تا ٨ شب باز باشد. ولی نَدانم چَه فرقی با قبل کرده است؟ مگر قبلاً ٢٤ ساعته بود؟
یا این که افراد موبتلا را مثلاً قرنطینه خانگی مَیکونند. اگر شمارشان کم است، چَرا در همان شفاخانَه قرنطینَه نَمیشوند که افراد خانوادَهشان را موبتلا نکونند؟ اصلاً چَه کسی بالای سرشان است که یَک ماه از خانَه بیرون نروند؟
البته مردم اگر در خَیابان هستند، رَعایت بهداشت را مَیکونند. دیروز نَظاره کردم کَنار عابر بانک یَک نفر با سوييچِ موتِرش دكمهها را مَیزد.
پیش خودم گفتَه کردم: آفرین، رعايت مَیکوند تا كورونا نگيرد. ولی بعد همان کَلید موتِر را توى گوشش فرو برد و شروع بَکرد بی چرخاندن.
اما برای من داستان کورونا آنجایی تمام بَشد که نَظاره کردم بنده خدا برای این که نان دستش را نسوزاند، ماسکش را در آورد و نان را با آن بَگرفت و بی خانَه روان شد.
بینظرم خفاشها با این کار خودکوشی کونند...
نجیب