کوجا سراغ دارید این همَه را یَکجا در خیابان، آن هم با تیر موستقیم کوشتَه کونند، بی روی خودشان هم نیاورند و اصلاً برایَشان مهم نباشد؟!
سگهای زبانبستَه را مَیگویم که برای یَک لوقمَه نان بی میان خیابانهای این وُلسوالی روان مَیشوند و یَک عده آنها را کوشتَه مَیکونند.
عجب بیچارگانی هستند این سگها. تازه در وُلسوالیهای دیگر که مَیخواهند حرمت سرشان گوذاشته کونند، آنها را گرفته مَیکونند، با عقیم کردن اجباری نیازَشان را سرکوب مَیکونند و درون حَصار مَیاندازند.
یَک مرتبه نَظاره مَیکونی هَزاران سگ در حَصار هستند و کسی بی آنها محل نَمیگوذارد. نه کسی بی آنها گفتَه مَیکوند دردَتان چیست؟ نه کسی صَدایشان را شَنیده مَیکوند و نه خانوادَه بدبختشان مَیداند کوجا هستند.
یَک مرتبه دیده مَیکونی که حَصار پر از سگ شده و اربابان وُلسوالی برای رهایی از دستشان، آنها را سر بی نیست و جَنازههایشان را گم و گور مَیکونند.
همَه این بلاها بی خاطر پَیدا کردن یَک لوقمه نان است که برای آن بی خیابان روان شده بودند.
والا در وََلایت افغانیستان از این خبرها نبود.
خدا را شکر که ما را آدم آفرید و بلای این سگهای زبان بستَه بر ما نازل نَمیشود.
از طرفی آدم شرمش میشود بَگوید آدم است و این بلاها را نَثار حَیوانهای زبانبستَه مَیکوند.