«دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود"
گیسویی عاریتی جلوه گر موی تو بود
قصه گونه و لبها و دماغ پروتز
صحبت از کاشتن ناخن و ابروی تو بود
لیپوساکشن شدن پیش و پس و ران و شکم
آن چه گفتیم همه قدرت جادوی تو بود
ظاهراً گرچه که مانند عسل بودی لیک
تلخی تند ولی مزه کندوی تو بود
عملی بودی و پررو و پر از غمزه و ناز
سنگ پا در عجب از سختی آن روی تو بود
برده بودی دل هر شخص اگر از ره دور
لیک وحشتزده بود آن که به پهلوی تو بود
همگی غرق تعجب ز چنین موجود و
فکر ما جمله به بیچارگی شوی تو بود
بی خبر بود ز اوضاع تو و عاشق زار
بَرده و تابع و انگار که یابوی تو بود
مات بودیم که آن شب تو چه خوردی که مدام
جمع بیهوش همه از ستم بوی تو بود !!
*****
گفت «جاوید» به خود وای که یارو بزکی است
خودرویی هست که کل قطعاتش یدکی است
این پری روی که کرده است دو صد را بیمار
بوده در اصل ژیان و شده حالا جاگوار