ما را چه شده که این روزها فضای خبری کشور اینقدر از اخبار ناگوار پُر است؟
ترور و شهادت سردار سلیمانی یکی از مقامات بلندپایه نظامی کشور و منطقه، مرگ بیش از ٧٠ نفر در تشییع پیکر سردار در کرمان، شلیک اشتباهی پدافند خودی و سقوط هواپیمای مسافربری با ١٧٦ مسافر بیگناه، اعتراضهای مردمی به پنهانکاری و انتشار اخبار دروغ در مورد سقوط، سیل بیسابقه سیستان و بلوچستان، فعالسازی مکانیسم ماشه (حل اختلاف برجام) توسط اروپاییها و احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل بدون طی شدن هرگونه پروسهای، رد صلاحیتهای گسترده توسط شورای نگهبان و ...
راحتترین تحلیل آن است که سرمان را زیر برف کنیم و بگوییم ما ایرانیها طلسم شدهایم که از آسمان و زمین برای ما بلا میبارد. اما به واقع طلسمی وجود ندارد.
لیست ما به همینها که در بالا آمد خلاصه نمیشود. مسائل فراوان دیگری هم هست که اگرچه نامی از آنها در میان نیست ولی در زیرپوست زندگی ما ایرانیها جریان دارند مثل: بیکاری، طلاق، فساد، اعتیاد، آمار بالای مرگ و میر، جادههای ناایمن، تغذیه نامناسب، نظام آموزشی ناکارامد، محیط زیست بحران زده، منابع آب در حال اتمام و ...
نگارنده مدتی است به این فکر میکند که: ریشه اصلی مشکلات کشور چیست؟ در این زمینه مقالات زیادی خوانده و مدتها اخبار و گزارشها را دنبال کرده و در نهایت به یک نتیجه رسیده: سیستم مدیریتی بسته کشور و فراری دادن استعدادها از مشارکت در اداره امور مردم.
اگرچه در علوم اجتماعی همواره تأکید میکنند که نباید به مسائل «تک عاملی» نگاه کرد ولی حقیر به این نتیجه رسید که این مسئله یکی از مسائل اصلی است که حل آن، راحتترین راه برون رفت از این بلبشوی مشکلات ایرانیها است.
هرچند نباید مسائل ریشهدار دیگری چون استبداد تاریخی، جغرافیا، استعمار، و غیره را فراموش کرد.
امروز در ایران به جایی رسیدهایم که بطور مشخصی افرادِ دارای سلیقههای فکری، سیاسی و اجتماعیِ منتقدِ وضع موجود به بیرون هُل داده میشوند. روز به روز دایره «خودیها» تنگتر میشود و افراد وفادار دیروز، به بهانههای مختلف «ناخودی» میشوند. در حالی که باید و واجب عینی است که همه مردم ایران از همه اقوام، همه ادیان، همه فکرها، همه جناحها و همه و همه، خودی باشند و حق استفاده برابر از همه فرصتها، امکانات و سرمایههای کشور را داشته باشند. مگر نه این که کشور برای همه است؟
ولی شوربختانه یک سیستم خشک و نفوذناپذیر از سالها پیش تا به امروز در حال فیلتر کردن مردم است و روزبهروز منافذ این فیلتر تنگ و تنگتر میشود.
یک نمونه آن ردصلاحیتهای گسترده در انتخابات مختلف است که بطور طبیعی باعث میشود خیلی از سرمایههای کشور امکان نامزدی پیدا نکنند و حتی قبل از رد صلاحیت توسط شورای نگهبان، خودشان خود را ردصلاحیت کنند.
نتیجه آن میشود که مجلس «عصاره فضایل ملت» نباشد و رسواییهایی مثل «سلفی گرفتن نمایندگان با موگرینی» به بار آید.
در این سیستم حتی علی مطهریِ اصولگرایِ معتقد به نظام نیز به اتهام «عدم التزام عملی به نظام»! رد صلاحیت میشود. حقیر با این که مشی سیاسی و عقاید علی مطهری چیست کاری ندارد و حتی نسبت به برخی نظرات او نقد دارد، ولی در سیستمی که فرزند استاد شهید مطهری پس زده میشود، حساب بقیه معلوم است.
این سیستم «خودیزُدا» که همه را به جز انگشتشمار افراد فراری میدهد، منحصر به انتخابات و شورای نگهبان نمیشود. عملاً جناحهای سیاسی کشور از جمله اصلاحطلب و اصولگرا هم هر زمان روی کار آمدهاند همین رویه را پیش گرفتهاند و مدیرانِ جناح مقابل را چشم بسته و بدون توجه به توانمندیهای آنان حذف، و مدیران وفادار به جناح خود را (حتی اگر ناکارآمد بودهاند) روی کار آوردهاند. خیلی از سلایق فکری هم که در چارچوب این دو جناح نیستند حسابشان مشخص است.
نتیجه کار این میشود که امروز میبینیم:
مجلسی که در رأس امور نیست، مدیرانی که از بهترینهای کشور نیستند، دولتهایی که توان اداره کشور را ندارند، مهاجرت ایلوار نخبگان و حتی ورزشکاران ملی به کشورهای دیگر و منتفع شدن رایگان مردم دیگر کشورها از استعدادهای ایرانی و ...
همین مجلس قانون وضع میکند و همین مدیران کشور را اداره میکنند و همین دولتها با کمترین دستاوردی میآیند و میروند و این چرخه دارد مدام تکرار میشود.
نتیجه اگر غیر از این روزهای کشور باشد باید تعجب کرد.
این مدیریت فاجعهبار است: شیوه گرانی بنزین و اعلام آن که منجر به اعتراضهای گسترده در کشور شد، ضعف اطلاعاتی و امنیتی در حفاظت از جان سردار سلیمانی، کشته شدن مردم در تشییع میلیونی پیکر سردار شهید، ناهماهنگی عجیب بین دستگاههای مختلف که منجر به هدف قرار گرفتن اشتباهی هواپیمای مسافربری شد، پنهانکاری و دروغ عریان در اطلاعرسانی علت سقوط به مردم، ناتوانی از کنترل و مدیریت سیل سیستان و بلوچستان، دستپاچگی و بیبرنامگی و انفعال در برابر خروج آمریکا از برجام، و ...
چندی پیش گفتههای مجری خانم شبکه افق جنجالساز شد. اگرچه او از مردم عذرخواهی کرد ولی گفته او به درستی، تفکر حاکم بر کشور را نشان میدهد که گفت: «اگر کسی اعتقاد ندارد جمع کند و از ایران برود. برود آنجایی که آن رفاه و آن مدل زندگی وجود دارد!»
ما برای برون رفت از این همه بحران، چارهای نداریم جز این که فضا را برای همه باز کنیم و همه را «خودی» بدانیم.
رهبری در بیانیه «گام دوم انقلاب» به مواردی چون:
«همه راهحلها در داخل کشور است»
و «استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان»
توصیه میکنند. اینها بسیار خوب است اما راه آن استفاده از همه نیروهای انسانی کشور است و با فراری شدن استعدادها و «خودیزدایی» نمیتوان به این افق دست یافت.
این احتیاج به تحول بنیادین و ریشهای دارد؛ تحولی در فکر و روش مسئولان و حاکمان.
امید که تا هنوز فرصت باقی است، حاکمان کشور صدای مردم را بشنوند ...