تعداد بازدید: ۱۰۸۲
کد خبر: ۷۵۷۴
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۷ - 2020 26 January
ماجراهای تبعه موجاز

طیاره اوکراینی ١٧٥ موسافر داشت؛ نه ١٧٦ تا. اربابانَ وَلایت اما بی‌فکر ١٧٦ موسافر، مدتها است دونبال یَک جَنازه دیگر که گفتَه مَی‌کونند تبعه افغانیستان است مَی‌گردند و نَمی‌دانند پَیدا نَمی‌شود.


اگر من بدبخت شانس بَداشتم که سرنوشتم بی این وَلایت نَمی‌افتاد. یَک بار آمدیم در زیندَگانی زیر آبی روان شویم؛ نَظاره کونید چَه بر سر ما آمد.


این که دو هفته پیش گفتَه کردم مَی‌خواهم بی بهانَه کندَه‌کاری چاه فاضیلاب کاخَ سفید بی اَمریکا روان شوم و سَزای تَرامپ را بدهم، همَه فِلم سینمایی بود. اما نَمی‌دانستم این فِلم سینَمایی بی سریالی بدل مَی‌شود که آخَر و عاقَبتش ناموشخص است.


من نَدانم چَرا این همَه آدم در این وَلایت دو تا زن رسمی اختیار مَی‌کونند و تعدادی هم غَیر رسمی دارند؛ آب از آب تکان نَمی‌خورد؟ اما من بدبخت خواستم بی دور از چَشمان زولَیخا نقشَه‌ای ریختَه کونم و برای یَکی دو هفته پیش «ماه‌بس» باشم؛ نَظاره کونید چَه بر سرم آمد.


یَک بَلیط ثبت‌نام بَکردم و گفتَه کردم مَی‌خواهم با طیاره اوکراینی بی اَمریکا روان شوم؛ اما بقچه‌ام را برداشتم که بی خانَه ماه‌بس بَروم.


قند در دلم آب شده بود؛ اما دلم برای زولَیخا که پشت سرم آب و برگ درخت نارنج ریختَه کرد، مَی‌سوخت.


بالاخره سوار اتوبوس شدم و صبح روز بعد با دلی خوش بی خانَه ماه‌بس رَسیدم. در خانَه را باز بَکرد. مَی‌خواستم او را در بغل بَگیرم که نَظاره کردم چَشمانش گَریان است.
تَرسان شدم و گفتَه کردم: تورا چَه شده؟ کسی فهمیده؟


گفتَه کرد: نِه، شَنیده کردم دیشب یَک طیاره سقوط بَکرده و همَه موسافرانش کوشته شده‌اند. اخبار گفتَه کرد بی جز یَک نفر، همَه نوخبَه بوده‌اند.


دو دستی بر دستار روی سرم کوبیدم و نقش بر زمین شدم.


تَرسان شد و مرا بولند بَکرد: چَرا حالت ناخوش شد نجیب؟ کسی از آشنایانت در آن طیاره بوده؟


نالان گفتَه کردم: نِه، تا حالا فکر مَی‌کردم من هم نوخبه هستم.


نتوانستم بی ماه‌بس حَکایت نقشه نجیب نوخبَه را گفتَه کونم. مَی‌دانم حالا در خانَه من عزاداری است و زولَیخا برایم حلوا پخش مَی‌کوند. من هم اینجا گیر افتاده‌ام؛ شما مَی‌گویید چَکار کونم؟

نجیب


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها