تعداد بازدید: ۹۱۶
کد خبر: ۷۵۱۴
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰ - 2020 12 January
ماجراهای من و بی‌بی

بی‌بی گوشی تلفن را این دست و آن دست کرد، بادی توی خودش انداخت و به مخاطب پشت تلفن گفت:

_ هاااااااا، حالا تا بینم چیطو میشه! میفمم چی‌چی میگین، ها، شُنُفتم شوما چه آدم خوبی هسین. ولی خو دیه منم بویه همه چی رِ بسنجم نه!

نیشخندی زد و ادامه داد:

_ حالا فِرکامه میکنم خبرتون میدم! 

گوشی را که قطع کرد، خیره اش شدم...

_ کی بود بی‌بی؟

پشت چشمی نازک کرد...

_ هینا دیه، میه وِلوم میکنن؟

_ کیا بی‌بی؟

_ هینا دیه، هی نومزدا!

_ نامزد کی بی‌بی؟

_ نومزاد عمت! خو هینا که بری نماینده مجلس اسم نوشتن دیه! هی زنگ رو زنگ که مارَم دریاب!!! هر روز زنگ رو زنگ و اَوالپرسی و اینا...

_ به شما بی‌بی؟

_ ها نپه به کی؟ دختر، تو هنو نیفمی من چقد محبوب دلها هسم ولی از بس اُفتاده هسم رو خودوم نییَرم!

_ بله بی‌بی، این که صد‌در‌صد، حالا چکار میکنین؟ به اون بنده خدایی که زنگ زد، قول همکاری دادین؟

_ نع!

_ نه؟ چرا آخه؟

_ قول همکاری خالی خالی؟ میه اقبال ازُم خو رفته که اَلک اَلکی اعصابُمه رو بقیه خُرد کنم؟ من تا قول یَی چی ازُش نگیرم، خو قول همکاری نیدم! 

_ حالا چه قولی میخواین بگیرین بی‌بی؟

_ شویی فرکامه میکنم، ای دیَم صب زنگ میزنه.
*****

_ بی‌بی گوشی تلفن را که گذاشت با ذوق نگاهم کرد...

_ چی شده بی‌بی؟

_ هیچی، دختر میفمی خو من چن وخته ماخام تو اَنجیرام یَی اتاقی دُرُس بکنم نیذَرَن، بری ای بَنده‌ی خدا تا اسم اتاقِ اُوُردم، گف اتاق خو هیچی، من قول میدم تو اگه برم رای جم بکنی و رای بییَرم، کاری کنم تو ملکُت خونِی سه طبقه بسازی!

با تعجب خیره شدم به بی‌بی که گفت:

_ مررررررگ، خودوش گف خو!

*****

بی‌بی گوشی را که گذاشت گفت:

_ ووووی چکار کنم ننه؟ دس اَ سرُم ور نیدَرَن.

_ چی شده بی‌بی؟

_ ماخاسی چیطو بشه؟

_ یکی دیه اَ ای نومزدا زنگ زده، اصرار رو اصرار که بیا طرف من!

_ شما چی گفتی بی‌بی؟

_ هیچی، گفتم میام ولی من اَ بچگی آرزوم بود یَی مدرک دانشگاهی داشتاشم، قسمت نشد  درس بوخونم...

_ خب...

_ خو و زهرمار....گف اصن عین خیالُت نواشه، من بشم نماینده، کمِ کم یَی مدرک فوق لیسانسی رو شاخُشه!

_ ای بابا، بی‌بی مدرک میخوای چکار؟ آخه مدرک به چه درد شما میخوره؟

_ اولاً که خیلی به درد میخوره، صب اگه یکی اومد خواسگاریم، نیگه ای دخترو چارکَلاس سُواد ندره؟.دوماً خیلی ام کَلاس دره، ای دوره هرکه مدرک نداشتاشه، جواب سلامُشه نیدن! ...
*****

آقای ......... که در را بست،  بی‌بی گفت:

_ ننه ای دیه خیلی کارُش لنگ بوده که پاشده خودوش اومده و تیلیفون نزده!

_ آره بی‌بی، حالا چکار می کنین؟ براش رای جم میکنین؟

_ تا بینیم چیطو میشه!

_ یعنی چی تا بینیم چیطو میشه بی‌بی؟

_ برش یَی شرطی گذوشتم که نیدونم اَ پسُش برمیا یا نه! البته خودوش خو گفته مث اُو خوردن میتونم!

_ جدی بی‌بی؟ حالا چی بوده؟

_ هیچی بی‌بی، گفتم من همیشه آرزو داشتم یَی سفق مشترکی رو سر من و مش‌موسی باشه، اووَم گف ای خو چی نی، مث او خوردن!
گلابتون


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها