می رسد از در و دیوار خیابان موتوری
شده در کشور ما فت و فراوان موتوری
مادرم تا به من آموخت قدم بر دارم
پدرم پشت سرم گفت پسر جان! موتوری!
داد میزد یکی از یاران... گفتم چه شده؟
گفت با پای شَل و دیده گریان: موتوری!
از در خانه ما ناله این لا مذهب
می رسد تا خود دروازهی قرآن موتوری
بس که دارد همه جا حاشیه امنیت
میدهد در وسط معرکه جولان موتوری
میزند بوق به اندازه پیکان اما
میکند دود به اندازه نیسان موتوری
سیل بردهست تمام کامیونداران را
میکشد پشت همین قافیه قلیان موتوری!
اگر از تکنولوژی پاک عقب افتادیم
میکند ظرف ایکی ثانیه جبران موتوری
اگر از اول تاریخ، موتور رایج بود
مینوشتند تمامی بزرگان موتوری
فیالمثل رودکی آن پیر سخن میفرمود:
بوی جوی آمده، نزدیک بیا هان! موتوری!
شک ندارم که ابوالقاسم فردوسی هم
میفرستاد پی رستم دستان موتوری
جای این حجم مجیزِ خرِ خان، قاطر شاه
مینوشتند سفرنامهنویسان موتوری
مثلاً ناصر خسرو به سفرنامه خود
مینوشت: اکثر مردان صفاهان موتوری!
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
بدهد راه اگر توی گلستان موتوری
خواجه از خواجو پرسید: کجایی؟ او گفت:
حافظ این قصه دراز است به قرآن... موتوری...
بلبل از یک موتور آموخت سخن ورنه چراست
این همه در ادب و دفتر و دیوان موتوری!
بعد از این شعر که خوابیدم رفتم به بهشت
دیدم آنجا وسط حوری و غلمان موتوری!
زود در رفتم و گفتم که خدایا بس نیست؟
باشد آخر وسط روضه رضوان موتوری؟
حوریئی گفت برادر چه نشستی که به گاز
رفته تا آن طرف عالم امکان موتوری
یارب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
رفته با کله به دیوار و غزلخوان موتوری!
هی نگو جان خودت: حق تقدم با کیست؟
بنده توجیهم و میگویم سروان! موتوری
نه کلاه و نه چراغ و نه گواهینامه؟
دارد ای دوست فقط جیغ فراوان موتوری
فکر برجام و دکل نیست اگر میگازد
با همین جامه و دمپایی و تنبان موتوری!
موتوری گشتن ما توطئه غربیهاست
ور نه کی بودهست در سنت ایران موتوری
چون شده سمبل لجبازی ایرانیها
مینویسیم به جای خر شیطان، موتوری!
*- برگزیده جشنواره سراسری طنز اراک (جزء ٨ اثر برتر از بین ٥٠٠ اثر)