تعداد بازدید: ۷۳۹
کد خبر: ۷۴۳۰
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۰ - 2019 29 December
ماجراهای تبعه موجاز

این مدلی‌اش را دیگر در هیچ وَلایتی نه دیدَه بودم و نه شنیدَه کرده بودم. مگر مَی‌شود بی یَک جر و بحث و اختلاف میانَ دو نفر، دو حکم موتفاوت بَداد؟

بی نظرم عدلیه (دادگستری) این وَلایت از همَه وَلایات میهربانتر است و دلش نَمی‌آید هیچ دلی را شکسته کوند.

آن روز سر کار کندَه‌کاری شالوده، نَظاره کردم اربابم گیج مَی‌زند، بی هدف راه مَی‌رود و با خودش سخن گفتَه مَی‌کوند.

با ترس و لرز گفتَه کردم: ارباب چَه شده؟ چَرا بیقراری مَی‌کونی؟

با عصبیت گفتَه کرد: چند وقت پیش با یَک نفر شَراکت کردم تا در یَک زمین ساختیمان بَسازم. ساختیمان ساختَه شد؛ اما در نهایت شریکم بی قَولش عمل نکرد و همَه جاهایی را که قرار بود ساختَه کوند، نساخت.

او هم همین ادعا را سر من داشت و چون بی زبان خوش تفاهم نکردیم، هر دو بی محکمَه شَکایت بردیم.

حالا بعداز چند ماه دوندگی و کارشناس بردن و وکیل گرفتن و خرج کردن، دو حکم قطعی صادر شده؛ یَکی بی نفع من و یَکی بی نفع شریکم.


گفتَه کردم: حالا چَه مَی‌شود؟


گفتَه کرد: نَدانم؛ حتماً من باید بی او پول بَدهم و او بی من.

گفتَه کردم: عجب عدلیه میهربانی؛ دلش نیامدَه دل هیچ کودامتان را شکستَه کوند. شاید هم خواهان این بوده که عَدالت را رَعایت کوند. 

نجیب


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها