عطسه که کردم بیبی گفت:
- اَی گوله... درررررد... زهرمار... صد دَفه گفتم عَکسه که میکنی، دَم او پوزِته بیگیر!
دستمال را گرفتم جلوی دهانم که دوباره نقنقهایش شروع شد...
_ زمِسون نامده، ای دَفِی سومه که سرما میخوری، از بس غُد و لجبازی. ده دفه میگم تو خونه یَی چی دُرُسی بکُن برُت، مِخی بیری در یَی جُلی بناز روت، بلکه سرما نخوری، حالا گوشت جونیام داشتی، گُرده پهلواتِ میگرفت یَی چی، میه به حرف هسی؟ حالام بکش تا بسُت بشه، فقط وای به حالُت اگه من ازُت وا بیگیرم.
دوباره عطسه بلندی کردم که بیبی گفت:
_ ای دررررررد... خو پوشو برو یَی جَلِّی چی دود بده، بلکه آروم گرفتی.
_ چه خبره بیبی؟ از صب تا حالا شیش بار جله دود دادم، اگه میخواس اثر کنه، کرده بود تا حالا...
_ دختر بری من نق نزنیه! انگا یَی چیام طلبکاری تو! نیری خو ماخام صد سال سیا بیری. بیشین هیجو درد بکش تا جونُتَم در شه.
کمی مِن و مِن کردم و بالاخره حرفم را زدم...
_ بیبی جون نظرتون چیه یه سر بریم پیش دکتر؟
بیبی چشمانش را گرد کرد...
_ دکتر بیریم چکار؟
_ بریم احوال خانم بچههاشو بپرسیم، خب بریم منو ویزیت کنه بیبی. بریم چکار؟
_ لازم نکرده، خدا کریمه اَ هی سرماخوردگیو جونُت در شد، منم راحت شدم!
_ وا، بیبی؟
_ وا و مرگ... رفتیم خودوت بویه خرج دوادرمونُته بیدیه، گفتاشم!
همانطور که آب دماغم را بالا میکشیدم گفتم:
_ باشه بیبی، باشه...
*****
روبروی دکتر که نشستیم بیبی گفت:
_ آغِی دکتر، یی چیش بده تا خلاص بشه!
دکتر با تعجب نگاهی به بیبی انداخت که بیبی ادامه داد:
_ منظورُم ایه که اَ شرِ عکسه و سرفه خلاص بشه، میه دیشو تا صب گذوشت من کله بذَرَم؟ تا منم مث خودوش ننازه خو ول نیکنه، قربون دسُت یی ۵-۶ تا سوزنم برش بینیویس. یی چی ام بری عَکسَش بینویس. میگه دَس و پام درد میکنه یَی چیام بری جون دردُش بینیویس. یَی چی ام قربون دسُت بینیویس تا اُو دماغُش بند بیا.
دکتر نگاهی به من و سپس به بیبی انداخت و گفت:
_ مریض لاله؟!!!
بیبی پشت چشمی نازک کرد...
_ وووووی روم سیا، آغی دکتر ای لال باشه؟ مث نَنش زبون دره چل و چار گز. میگم مریضه، جون ندره، من به جاش حرف بزنم!
*****
سرم را کردم زیر پتو و آرام عطسه کردم که صدای بیبی بلند شد...
_ اَی گوله، اَی درد، دلُت خُنک شد رفتی پَلو دکتر؟ دو روزه دری قرص و دوا میخوری، هیچی که هیچی... داروَم داروِی قدیم....یَی قرصی میخوردی اصن انگار نه انگار که یَی باکیت بوده! حالام هنو دور نشده، من خو میگم پوشو همِی اینارِ بیریز دور، یَی دودِ جلِی با یَی استکان چارتخمِی می ارزه اَ همی اینا....
گلابتون