تعداد بازدید: ۱۰۷۹
کد خبر: ۷۲۸۴
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۸ - 2019 24 November
حکایتهای قُل‌مراد
قُل‌مراد

ظهر پنجشنبه بود. ٢٣ آبان. حال عجیب و مرموزی داشتم.


البته نه این که فکر کنید خدای نکرده مشکل خاصی بود؛ نه! واقعاً هیچ مشکلی نبود، هیچِ هیچ! و دقیقاً همین من را ناراحت و نگران کرده بود.


وقتی در زندگی روزمره ما ایرانی‌ها هیچ مشکلی نباشد و همه‌چیز آرام و برقرار باشد، آدم نگران می‌شود. اصلاً یک جورهایی مرموز است. 


شاید شما هم مثل من این نگرانی را حس کرده باشید. نمونه آن در دوران مدرسه بود. آن زمان عادت داشتیم تکالیفمان عقب باشد و برای امتحان نخوانده باشیم و غرغر مادر را بشنویم. ولی هر وقت گوش شیطان کر کارهایمان را سر وقت انجام می‌دادیم، دلشوره پیدا می‌کردیم که نکند یک چیز یادمان رفته باشد.


پنجشنبه‌ای که گفتم،   نگران بودم که چرا از صبح تا حالا هیچ خبر ناراحت‌کننده‌ای نبوده. آخر مگر می‌شود؟ مگر داریم؟ یعنی همه‌چیز امن و امان است؟ نکند دارد یک اتفاق بدی می‌افتد و من بی خبرم؟!


در همین افکار غوطه‌ور بودم که با دیدن یک دود غلیظ در حوالی بولوار استقلال خیالم راحت شد که «آخیش! این هم خبر ناراحت کننده امروز. مردیم از دلشوره! اصلاً آرامش‌ چیز خوبی نیست!! والله به خدا!»


نی‌ریزان فارس که مثل همیشه دنبال همین خبرهای آرامبخش است، در اینستاگرام گزارش داده بود که انبار اتحادیه تعاونی روستایی نی‌ریز همین الان به‌طور مهیبی در حال سوختن است. آتش‌نشانی نی‌ریز و استهبان و فولاد و فرماندار و شهردار و نیروی انتظامی و مسئولان و همه و همه به حال آماده باش بودند تا نگرانی امروزمان هم جفت و جور شود. 


دو سه ساعتی بعد هم آتش مهار شد و گفتند ٣٠٠ تا ٥٠٠ میلیون خسارت به بار آمده. خدا را شکر که امروز هم مثل روزهای دیگر به خیر گذشت.
خب این خبر خوبی بود برای یک روز معمولی!!


بالاخره هر روز باید یک چیزی باشد تا ما به آرامش برسیم و دلشوره نگیریم. مثلاً تصادفی، زمین‌لرزه‌ای، یا تحریم جدیدی. باید چیزی باشد؛ همینطور خشک و خالی که نمی‌شود. 


البته با تلاش وافر مسئولان محترم جهادکشاورزی و تعاونی روستایی، شنبه هم آتش‌سوزی دوم در انبار تعاونی روستایی کناری رخ داد تا روزمان اینطوری شب بشود.


از همه اینها که بگذریم، با توجه به این که انبار تعاونی روستایی در سال ١٣٩٤ هم دچار آتش‌سوزی شده و حداقل در ٤ سال اخیر ٣ حریق در این انبارها رخ داده، حقیر چند پیشنهاد کاربردی برای تعاون روستایی داشتم که به سمع و نظر می‌رسانم:


١- کاه و یونجه‌های داخل انبارها را که باعث آتش‌سوزی می‌شود، زودتر بدهید گوسفندها و دامهای بیچاره بخورند که حداقل چیزی به آنها برسد و خاکستر نشود. اگر هم زیاد دارید بریزید در مراتع بهرام‌گور تا این گورخرهای گرسنه میل کنند و به جد و آباد ما صلوات بفرستند. نه این که انبار کنید و یک شبه خاکستر شود.


٢- آتش‌نشانی بولوار استقلال را با تمامی پرسنل و ماشین‌آلات به داخل حیاط تعاونی روستایی منتقل کنید تا همانجا باشند برای مواقع خطر. 


٣- پیشنهاد دیگر این که انبار تعاونی روستایی را  ببرید کنار آتش‌نشانی  و برای احتیاط یک لوله از آتش‌‌نشانی به انبار بکشید تا هروقت دودی چیزی از آنجا بیرون آمد فقط شیر را باز کنید.


٤- شهرداری متأسفانه تمام ایستگاه‌های آتش‌نشانی را در جاهایی ساخته که در ٤٠-٥٠ سال گذشته یک آتش‌‌سوزی هم نداشته.


٥- مسئولان محترم  و واحدهای آتش نشانی دیگر نگران متصاعد شدن دود از انبارهای تعاون روستایی نباشند. این اتفاقها برای شما حادثه است، برای تعاون روستایی خاطره است. نهایتاً یک مشت کاه و کلش می‌سوزد خاکستر می شود. 


٦- لطفاً تعدادی دودکش آنجا کار بگذارید برای تهویه دود در آتش‌سوزی‌های بعدی.


*****
در همین حین و بین خبر گرانی یکهویی بنزین هم آمد و این حقیر فهمیدم نگرانی پنجشنبه حقیر بی‌مورد نبوده و در همان ساعات آرامش، سران قوا در حال چرتکه‌اندازی برای تعیین قیمت بنزین بوده‌اند. 


حالا هم جنسمان جور است تا هر وقت رفتیم پمپ‌بنزین، جیبمان خالی و دلمان پر شود. خب این هم برای خودش خبری است و تا زمانی که برایمان عادی شود و دیگر جایش درد نگیرد، می‌تواند روزمان را از آرامش همراه با نگرانی خالی کند.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها