رفته بودم دیدن خواهرم! نشسته بودیم و داشتیم با هم درددل میکردیم! خواهر پرسید راستی قضیه لو رفتن فیش حقوق شما و همکاراتون چی بود که مثل بمب بین فامیل و اهل محل صدا کرد؟! شما هم جزو اون مدل حقوق بگیرها بودید و ما خبر نداشتیم؟! شنیدم فرستادن دنبالتون و چند روز جلسه و برو بیا داشتید؟!
خواهرم یک بند حرف میزد و اجازه نمیداد من نفس بکشم چه برسد که بخواهم حرف بزنم.
ادامه داد: وقتی این خبر به گوش اهل محل رسید همسایهها که از مشکلات زندگی من خبر داشتند به من طعنه زدند که برادرت را به خاطر لو رفتن فیش حقوقیاش بردهاند برای سؤال جواب آنوقت تو در این خانه کلنگی و بدون امکانات که هر لحظه سقفش به خاطر بارندگی چکه میکند و ممکن است روی سرت ویران شود نشستهای؟!
خوهرم آهی کشید و گفت: برادر هم برادرهای قدیم!
گفتم: خواهر جان! نگران نباش مشکل به حمدالله حل شد!!!
خواهرم نگاه فقیرانهاش را در چشمهای من دوخت و گفت: یعنی باز هم از همان حقوقها خواهی داشت؟!
گفتم: آره! البته یک حقوق کوچک هم بعد از لو رفتن فیش حقوقی و احضار ما برایمان در نظر گرفتند!!!
خواهرم که از تعجب داشت شاخ در میآورد گفت: یا خدا ... مگه میشه؟! معمولاً بعد از لو رفتن فیش حقوقی زندان است و جریمه و عدالت! چه شده که برای شما و همکارانتان یک چیزی هم به حقوقتان اضافه کرده اند؟!!!
گفتم اییییییی خواهر... ما هم وقتی احضار شدیم اولش خیلی ترسیده بودیم!! آخه خیییییلی نگران آبرومون بودیم! خدا خیرشان بده با دیدن فیشهای حقوقمون سریع معرفیمون کردند به یه خیریه!!!
خواهرم که از تعجب حیران مانده بود یکهو انگار کشف جدیدی کرده باشد گفت: آهان حالا متوجه شدم! فیش حقوقی شما از در عقب لو رفته بود!
یهویی وسط همین قصهها پسر خواهرم که امسال رفته کلاس دوم با دفتر و قلمش کنارم نشست و گفت: دایی... پیشرفت یعنی چی؟! اینکه میگن یه جامعه پیشرفت کرده یعنی چه جوری شده؟!!!
گفتم: ببین دایی جون؛ مثلاً قدیمها هیچ کدوم از رانندههای تاکسی تحصیلات دانشگاهی نداشتن ولی الان تمام رانندههای تاکسی درسخونده هستن! این یعنی پیشرفت!!!
قربانتان غریب آشنا!!!