تعداد بازدید: ۹۰۱
کد خبر: ۷۱۵۳
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۴ - 2019 27 October
شعردونی
سید ابوالحسن طغرایی (همکار سابق کاکاتوفیق)
یک خانه بزرگ چو بستانم آرزوست 
پوشاک شیک و قالی کرمانم  آرزوست 
از بهر رفت و آمد و گردش به هر طرف 
یک بنز نو ز صنعت آلمانم آرزوست 
دندان من چو ریخته اندر گذار عمر 
بار دگر اعاده دندانم آرزوست 
وقت خوراک خویش بویژه وقت ظهر 
روی برنج بره بریانم آرزوست 
گردد هوا چو گرم برای رفاه خود 
سرسبز باغ جانب شمرانم آرزوست 
با آنکه پیر گشته رمق رفته از تنم 
نیروی تازه‌تر ز جوانانم آرزوست 
واجب بود ز نعمت افزون کنم سپاس 
یک همدم و انیس چو جانانم آرزوست 
سرما خورم اگر و کنم تب و لو شدید 
پرهیز از ویزیت طبیبانم آرزوست 
یخچال و هم فریزر زیبا به یک اطاق
مملو ز میوه‌جات صفاهانم آرزوست 
قره‌قاول ار که بود چه بهتر و گر نبود 
خوردن تیهو و کبک خرامانم آرزوست 
شوخی نموده‌ام رفیق در این مابقی عمر 
ایفای دین و وام فراوانم آرزوست 
با آنکه وحشت است به دل از وفات  خود 
پرواز جان به روضه رضوانم آرزوست 
گفتن «پگاه» به طنز تمنای غافلان
افزون گناه و بخشش یزدانم آرزوست
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها