/ جوانهای نیریزی از تفریح فقط همین قهوه را دارند
/ اگر همین قهوهخانه را هم از ما بگیرند، دیگر چه میماند؟
/ شاید صد نفر باشیم که هر روز همدیگر را میبینیم و اگر یک نفر نیاید، میگویند فلانی کجاست؟
/ درد دلمان را میگوییم و فکرمان آزاد میشود
/ خلاف سنگین اینجا یک نخ سیگار است
/ خانوادهها خیالشان راحت است که اینجا هستند
/ فکر نمیکنم تفریح دیگری برای خانمها در نیریز باشد
کافهها در نیریز هم پاتوق است و هم محل بحث روز و معامله و بنگاه کاریابی. حتی محل مشاوره مشکلات زندگی و درد دل کردن یک عده دوست و جوان با هم.
تب قهوهخوری و کافهنشینی چند وقتی است که در شهرمان بالا گرفته و کافیشاپها و قهوهخانهها در چند سال اخیر رشد قابل توجهی داشته است. به شکلی که کمتر خیابانی را پیدا میکنیم که یکی از آنها را در خود نداشته باشد.
عادت قهوه
فروشگاه «قهوه تلخ» در خیابان طالقانی که به گفته احمد حکمتآرا مسئول آن اولین قهوهفروشی نیریز است، پاتوق دوستانه افراد زیادی شده است.
یکی از همین مشتریها که به نظر ورزشکار میرسد، میگوید: «جوانهای نیریزی از تفریح فقط همین قهوه را دارند. اینجا عادتی شده که هم قهوه میخوریم و هم دوست و رفیقمان را میبینیم. روزی یکی دو ساعت مینشینیم و از هر دری صحبت میکنیم. ضمن این که قهوه قبل از باشگاه انرژی میدهد و چربیسوزی میکند.»
علیرضا جلالی، ٦١ ساله نیز همین حرف را میزند و میگوید: «من در خانه دستگاه قهوهساز دارم؛ اما استفاده نمیکنم. چون اینجا جمعمان جمع است.»
خداداد عطاپور راننده تانکر آب، مشکلات جامعه را زیاد عنوان میکند و میگوید: «اگر همین قهوهخانه را هم از ما بگیرند، دیگر چه میماند؟ خدا پدرشان را بیامرزد که این جاها را راه انداختند.»
مهران هور که شغل آزاد دارد، معتقد است خیلیها از بیکاری میآیند و قهوه برایشان عادتی شده است.
میگوید: «من اگر نخورم، صبح با سردرد بیدار میشوم.»
میخندد و ادامه میدهد: «همه از بیکاری است. یک ساعت میآیند اینجا و گپ و گفتی میزنند. سوژه هم برای تعریف کردن تا دلتان بخواهد در این مملکت زیاد است.»
یکی دیگر از جوانها که قبلاً قلیان میکشیده، میگوید: «هر چیزی حتی مواد مخدر اگر آزاد شود، حرص مردم را نسبت به آن کم میکند. همین قهوه اگر ممنوع شود، باعث میشود همه قهوهخور شوند. از طرفی بعد از تصمیم سلیقهای تعطیلی قهوهخانههای بیرون شهر و ممنوع شدن عرضه قلیان در آنها، جوانهایی که وقتشان را آنجا میگذراندند، به جاهای دیگری میروند و چه بسا دچار اعتیاد و جرائم دیگری شوند.»
به نظر امین زارعی که سوپرمارکت دارد، قهوه جایگزین مواد مخدر و قلیان شده است. میگوید: «قلیان شخصیت آدم را پایین میآورد؛ اما قهوه نه، مفید هم هست. وقتی احساس خستگی میکنی و قهوه میزنی، تا چند ساعت شاد هستی. افراد بیشتر میآیند که در جو صمیمی اینجا به آرامش برسند. من خودم روزی نیم ساعت تا یک ساعت به اینجا میآیم.»
حکمتآرا هم میگوید: «روزی ١٠٠ تا ١٥٠ نفر از هر قشر و سنی به اینجا میآیند و در مورد مسائل مختلف با هم صحبت و تبادل نظر میکنند.»
پاتوق محلهای
«کافه مهدی» در خیابان قائم شرقی به نظر میرسد یکی از صمیمیترین کافهها است و با وجود دود غلیظ سیگار، فضای دلچسبی دارد. قاسم محترمی مسئول آن است و میگوید: «بقیه را نمیدانم؛ ولی جمع ما این طور است که افراد با بار روحی سنگین میآیند و سبک میروند. بیشتر هم مشکلات کاری، اقتصادی و زندگی است. حتی افراد مشکلات خانوادگیشان را میگویند و بقیه مشاوره میدهند و امیدوار از اینجا بیرون میروند.»
سید جمال قریشی یکی از مشتریهای این کافه است که شغل دندانسازی دارد. او معتقد است قهوهخانهها در نیریز محلهای شده و به همین دلیل همه بچهها از حال هم باخبرند و همه با هم دوستند:
«شاید صد نفر باشیم که هر روز همدیگر را میبینیم و اگر یک نفر نیاید، میگویند فلانی کجاست؟ هر کسی هم شغل و هنری دارد. بنابراین هر کسی کاری داشته باشد، معمولاً همین جا استادش را پیدا میکند.»
ادامه میدهد: «این طور نیست که فقط من از بیکاری بیایم اینجا. یک احساس نیاز به صمیمیت است که من را میکشاند. اینجا درددلمان را میگوییم و فکرمان آزاد میشود؛ چون وقتی تنها هستیم ، هزار فکر به سرمان میآید.»
اسماعیل فخاری در پمپ بنزین دلخوش کار میکند. میخندد و میگوید: «اینجا گروهی است که اگر پراکنده شود، گرگ اعضای آن را میدرد. قبلاً که این پاتوق نبود خیلیها سراغ مواد مخدر و خلافهای دیگر بودند.»
سید غلامحسین نجفی کارگر معدن است. در حالی که قهوهاش را تعارف میکند، میگوید: «اینجا همه چیز هست. حتی نشانی پزشک و کارگر خوب را از ما میگیرند. حتی افراد در کافه برای جوانهای بیکارشان کاریابی میکنند.»
مثل یک خانواده
« قهوه پدر» در بولوار سرداران است. محسن دیانت و سعید بابری بیشتر عصرها به آنجا میآیند و به گفته خودشان در فضایی دوستانه انرژی مثبتی میگیرند و میروند:
«پاتوق سالم و خوبی است. خلاف سنگین اینجا یک نخ سیگار است.»
محسن دبیری معتقد است یکی با هدف خوردن قهوه و گوش دادن به موسیقی میآید و یکی گذران وقت و حتی انجام معامله. میگوید: «من خودم از زمانی که به اینجا میآیم ارتباطاتم بیشتر و در زمینه کاسبی کارم بهتر شده است. گاهی مشتری پیدا کردم و حتی زمین خرید و فروش کردم. اصلاً چرا راه دوری برویم؛ به خود کافهدار ماشین فروختم.»
محسن علیمردانی مسئول قهوهسرای «دوستان» در خیابان نواب صفوی است:
«اینجا بیشتر قشر کارگر و از بچههای همین منطقهاند. میآیند انرژی میگیرند و به سنگبری میروند. با وجود قهوهخانهها، دیگر در خانهها درگیری نیست. کسی اگر بیکار هم باشد، میآید اینجا قهوهاش را میخورد، آرامش میگیرد و میرود.»
یکی از مشتریهایش میگوید: «یک سری رفیق هستیم که فقط با هم میسازیم و همدیگر را درک میکنیم. اگر اینجا نباشد، هر کس به دخمهای میرود و مواد مصرف میکند. خیلی از ما یک مشت معتاد بودیم که انجمن NA و امثال اینجا به ما کمک کرد ترک کنیم.»
دیگری ادامه میدهد: «همه مثل یک خانواده هستیم. با هم درددل میکنیم و توی خودمان نمیریزیم. حتی بعضی وقتها برخی از دوستان که پولی لازم دارند قرض میگیرند، کار همدیگر را راه میاندازند و هوای هم را دارند.»
به گفته خودشان، جو حاکم بر این جمع باعث شده عدهای خلافکار و معتاد دیگر هم مسیرشان را عوض کنند و اصلاح شوند.
کافه قجری در میدان شهید رجایی (فلکه گل) حدود دو سال است که راه افتاده و به گفته امیری مسئول آنجا، ۳۰ درصد مشتریهایش خانوادگی هستند.
میگوید: «همه تیپ مشتری دارم؛ اما بیشتر کارمندان و کارکنان بانکها هستند. شاید خودم میخواستم اینچنین باشد که سیگار را حذف کردم و این مسئله در کافه من جا افتاده است. بعضیها برای استراحت بین کارشان میآیند. برخی هم میآیند حداقل نیم ساعتی بنشینند، کتاب و روزنامهای بخوانند و بروند.»
خانمها و کافهنشینی
مهدی توکل مسئول کافه کماچ، یکی از خانوادگیترین کافهها را دارد. او با تأکید بر پرداختن به مسائل تفریحی خانواده و زنان میگوید: «همیشه فضای بیشتری برای حضور آقایان در مکانهای تفریحی و محافل اجتماعی وجود داشته است. ما این مکان را به این دلیل راه انداختیم که بتوانیم به خانمها و خانوادهها در یک فضای امن سرویس دهیم.»
او ادامه میدهد: «تیپ مشتریهای ما بیشتر خانواده و خانمهای مجرد است. آنها بیشتر برای کافهنشینی میآیند و خانوادهها هم خیالشان راحت است که اینجا هستند و به آنها ایراد نمیگیرند.»
حدیثه حسننژاد که با دوستش به کافه کماچ آمده، از راه افتادن مکانهای جدید برای گذران اوقات فراغت خانمها در نیریز خرسند است:
«قبلاً جای مناسبی برای این که با دوستانمان بیرون بیاییم نبود. اما الآن شرایط خیلی بهتر شده. هم مینشینیم قصه میگوییم و هم چیزی میخوریم.»
آذر مقصودی که ٣٢ سال است در آمریکا زندگی میکند، به همراه برادرش ولی مقصودی به آنجا آمده و از تغییر فضای نیریز در زمینههای مختلف خوشحال است.
ه - نگهداری به همراه دوستش هفتهای یکی دو بار به کافیشاپ میآید. او میگوید: «فکر نمیکنم تفریح دیگری در نیریز باشد که خانمها بتوانند راحت بروند.»
خانمها محمودی و شاهسونی هم میگویند: «تفریح و محیط خانوادگی در نیریز خیلی کم است. ما بیشتر میآییم که دور هم باشیم.»
بعد از تهیه این گزارش، نوشیدن یک تک اسپرسو خستگی آن را از تن بیرون میکند... به قهوه تلخ میروم تا به شیرینی این گزارش فکر کنم...