دوشنبه این هفته سالروز کودتای ٢٨ اَمرداد علیه دولت ملی دکتر محمدمصدق در سال ١٣٣٢ خورشیدی است.
در آن سالها آمریکا پس ازپایان جنگ جهانی دوم، به عنوان سرکرده بلوک غرب، جنگ سرد را با شوروی سابق به عنوان سرکرده بلوک شرق، آغاز کرده بود. ایران که مرز طولانی با شوروی سابق داشت و از طرفی متحد آمریکا بود، در عمل خط مقدم جنگ سرد د و ابرقدرت جهانی شد.
موقعیت ایران استراتژیک شد همانطور که دردوره امپراتوری بریتانیای کبیر به خاطر هممرزی ایران با هندوستان (پاکستان کنونی جزئی از هندوستان بود) انگلیسها به خود اجازه دخالت در امور ایران را میدادند، حالا آمریکا که جانشین انگلیس شده بود، به ایران به عنوان پایگاهی استراتژیک دررویارویی با شوروی سابق نگاه میکرد؛ لذا دولتی مانند دولت ملی مصدق که بنا بر استقلال و توسعه سیاسی و اقتصادی ودمکراسی داشت، نمیتوانست برآورده کننده هدف آمریکا باشد.
آمریکا با بهانه واهی وابستگی مصدق به شوروی، منفعت خود را در حفظ محمدرضا پهلوی و حذف محمدمصدق دید، از این جهت از التهاب سیاسی و اقتصادی ایجاد شده به دنبال ملیشدن صنعت نفت سوء استفاده کرد و با همکاری و مشارکت مستقیم دولت انگلیس و عوامل درباری و داخلی، دست به کار طراحی کودتا با نام مستعار «آژاکس» شد. (١)
کودتا اجرا شد. خانه دکترمصدق در روز ٢٨ امرداد١٣٣٢ ویران، او و برخی وزرایش دستگیر و سرلشکر فضلا... زاهدی به عنوان نخست وزیر دولت برآمده از کودتا، جانشین مصدق شد.
آمریکائیها همیشه ادعای دمکراسی و تحکیم و تثبیت آن را داشته اما در عمل از ابتدا تاکنون این شعار جز فریب جامعه جهانی و حتی بعضاً فریب روشنفکران کشورهای در حال توسعه نبوده و نیست.
حمایت مستقیم و علنی آمریکا از دولتهایی همچون عربستان سعودی که بویی از دمکراسی در آنها به مشام نمیرسد یکی از مصادیق دروغین آمریکاست. دولت فعلی آمریکا پا را از این فراتر نهاده و پایبند به اصول منشور ملل متحد، قراردادهای بینالمللی و آراء قضایی دیوان بینالمللی لاهه هم نیست و با خروج از معاهدات بینالمللی به سرکوب دمکراسی جهانی مشغول است؛ لذا باید گفت سیاست «آژاکس» و ٢٨ مرداد به وسیله آمریکا و متحد سنتی و همیشگیاشانگلستان همچنان ادامه دارد و آنها جز به منافع خود به هیچ اصل انسانی و حقوقی پایبند نیستند.
بنا بر این از آمریکا نمیتوان انتظار همراهی عملی برای رسیدن به توسعه متوازن در ایران داشت. با شعار مرگ بر آمریکا هم کار توسعه به جایی نمیرسد.باید به ترمیم و نوسازی ساختارهای داخلی پرداخت ازجمله:
١- اقتصاد به شدت نابسامان کنونی در ایران با استفاده از نظر کارشناسان خبره و علمای علم اقتصاد بسامان شود.
٢- سرمایه اجتماعی و اعتماد فیمابین حاکمیت و مردم که آسیبهای زیادی دیده ترمیم شود و این نمیشود جز با حاکمیت آزاد و قانونی مردم در اداره امور و توسعه و تعمیق دمکراسی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به معنای کامل آن و عبور از برنامههای تاریخ گذشتهای که نه تنها سودبخش نیست بلکه بر آسیب بیاعتمادیدامن میزند.
شاد وسالم و موفق باشید
پینوشت:
١- رجوع کنید به: روزولت، کرومیت(١٣٩٤) کودتا، مترجم: محسن عسکری جهقی/ تهران: نشر ثالث، صفحه ٦