دست و پای ابراهیم زهری نیریزی درد نکناد!
ما بنیآدم شتابان میخوریم
هر چه آمد زیر دندان میخوریم
میکشیم از بره تا بز را به سیخ
کنجه کنجه کرده بریان میخوریم
بیترحم بره را سر میبریم
کله را تا پای حیوان میخوریم
چیزهایی مثل بعضی میوه را
پوست کنده لخت و عریان میخوریم
نیست از آدم کسی خونخوارتر
هر چه جاندار است و بیجان میخوریم
عدهای از ما زحرص و اشتها
مال جمعی را دو چندان میخوریم
بالاخص گر مال مفتی پا دهد
تا که جان داریم و امکان میخوریم
بر ضعیفی زورمان گر میرسد
مال او را سهل و آسان میخوریم
مال بیتالمال هم گر پا دهد
دورتر از چشم و وجدان میخوریم
دردهای ما همه از خوردن است
بیخیال از حال درمان میخوریم
جنگ عالم جملگی از پر خوری است
بس که هر جا مفت و ارزان میخوریم
همسرم گفتا :که ول کن شعر را
شام آمد گفتم: الان میخوریم
نظر شما