تعداد بازدید: ۱۲۰۲
کد خبر: ۶۶۸۷
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۳ - 2019 28 July

شهرداری نی‌ریز 
سؤال:
به شهردار محترم بگویید چرا خلاف واقع در روزنامه اعلام می‌کنید؟ ما کارگران خدمات شهری تا امروز (٢٤ تیر) حقوق خردادماه را نگرفته‌ایم.


فضولی قل‌مراد:
من اگر در این مملکت بی‌صاحاب کاره‌ای بودم می‌گفتم هیچ مدیر و معاونی در هر سازمانی و کارخانه‌ای حق گرفتن حقوق ندارد تا روزی که همه کارگران حقوق گرفته باشند. خدایا! 
درَم داران عالم را کَرَم نیست
 کَرَم‌داران عالم را درَم نیست
بگفتم با خَرم دنیا بگیرم
به ناگه گشتم و دیدم خرم نیست


سؤال:
لطفاً صبح زود برای ایجاد شور و نشاط و انگیزه ورزشی، در پارک معلم از موسیقی یا رادیو ورزش استفاده کنید؛ چون پارک سوت و کور است.


جوابیه:
چرا به آرامش صبحگاهی پارک می‌گویید: «سوت و کور». حتماً باید درینگ‌درینگ پخش شود که شما ورزش کنید؟ خب شاید یکی آمده آنجا یک دقیقه راحت بنشیند و از آرامش آنجا استفاده کند. شما هم اگر نمی‌خواهید ورزش کنید، بهانه نیاورید.

شبکه بهداشت و درمان
سؤال:
اگر امکان دارد نظارتی روی داروخانه‌های سطح شهر و بیمارستان شهدا داشته باشید. دارو را به هر قیمتی بخواهند می‌فروشند.
دارویی را از یک داروخانه‌ به قیمت ١٥ هزار تومان خریدم. همین دارو را داروخانه دیگری ٧ هزار تومان می‌فروخت. دوباره برگشتم و به داروخانه قبلی گفتم: چرا گران می‌دهید؟ گفت: هر کسی هر چه زورش برسد می‌دهد. ما هم زورمان می‌رسد و به این قیمت می‌فروشیم. اگر گران است نخرید.


فضولی قل‌مراد:
می‌خواستی بهش بگویی مرد حسابی! داروخانه را با زورخانه اشتباه گرفته‌ای! اگر می‌خواهی زورت را به رخ ما بکشی بیا برویم دو تا کباده بزن ببینم چند مرده حلّاجی؟!!


سؤال:
آیا تاکنون شیرهای پاستوریزه را بررسی کرده‌اید؟ بیشتر طعم آب دارد تا شیر. همچنین نمی‌توانیم با آن ماست ببندیم.توصیه می‌کنم کیفیت شیرها را بررسی کنید.


فضولی قل‌مراد:
شاعر می‌گوید:
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
این یکی شیر است اندر بادیه
آن دگر شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است کآدم می‌خورد
و آن دگر شیر است کآدم می خورد
و قُل‌مراد می‌افزاید:
تو چه می‌خواهی از آن شیر ای حمید
آب خالی با کمی پودر سفید

اتاق اصناف
صنعت، معدن و تجارت
از رئیس اتاق اصناف نی‌ریز که مشکل کار جوانان شهرشان (اصفهان) را حل کردند تشکر می‌کنم.
ما که دادمان به جایی نمی‌رسد. مسئولان محترم مگر کاسبان نی‌ریز اجاره ندارند؟ چک ندارند؟ مگر عوارض و مالیات نمی‌دهند که از اصفهان باید بیایند اینجا غرفه بزنند؟
اگر دلتان به حال کسبه می‌سوخت هیچ وقت غرفه نمی‌زدید. اگر هم دلتان برای مردم عادی می‌سوزد صبر می‌کردید و در ماه محرم که بازار آنچنانی نیست غرفه می‌زدید. 
چه دستهایی در کار است که به نفع مردم اصفهان و به ضرر مردم نی‌ریز غرفه زدید؟ چرا یکی پیدا نمی‌شود که از حق مردم مظلوم نی‌ریز دفاع کند؟همین کارها باعث ورشکستگی کاسب‌کارها و زدن تیر خلاص به آنها می‌شود. (٦ پیام)


فضولی قل‌مراد:
بابا جانِ من! وقتی بابای اصفهانی از چندصد و خرده‌ای کیلومتر آنطرف‌تر می‌آید نی‌ریز کنار گوش شما غرفه می‌زند، شما دو سه کیلومتر بجنبید و خودتان غرفه بزنید.

صنعت، معدن و تجارت
چرا باید اجناس ایرانی گرانتر از خارجی باشد؟ مثل برنج پاکستانی که حدود ۸۰۰۰ تومان است؛ اما برنج شمالی ۲۵۰۰۰ تومان.


فضولی قل‌مراد:
وقتی می‌گوییم جنس ایرانی بخرید می‌گویید کیفیت ندارد و ما حاضریم پول بیشتری بابت جنس خارجی بدهیم چون کیفیت بالاتری دارد.


حالا هم جنس ایرانی با کیفیت را ارزان‌تر می‌خواهید؟ من که دیگر حرفی ندارم. شما هم حرف ندارید!!

فرماندهی انتظامی
روز جمعه ٢٨ تیرماه حدود ساعت ٦ عصر با ١١٠ تماس گرفتم. موضوع ایجاد مزاحمت و ضرب و شتم توسط تعدادی جوان مست و اوباش در باغ پلنگان بود. متأسفانه هیچ مأموری نیامد. در تماس دوم شماره پلاک و مشخصات ماشین مزاحم را دادیم. اما اپراتور ١١٠ گفت صبر کنید تا مأمور بیاید، همان جا شماره پلاک و مشخصات بدهید. اما متأسفانه هیچ مأموری به موقعیت اعزام نشده بود. یعنی  اینقدر سخت است که جلوی یک ماشین مزاحم را بگیرید؟ آیا باید قتلی صورت بگیرد تا مأمور حاضر شود؟


فضولی قل‌مراد:
یحتمل اپراتور با خودش گفته کمی این دست و آن دست می‌کنیم تا اثرات شرب خمر (از نوع سگی) از سر آن جوانها بپرد و آرام شوند. نمی‌دانسته که تا خرخره خورده‌اند و مست و پاتیل هستند و به این زودی‌ها از سرشان نمی‌پرد. 

مسئولان شهرستان
انگار تراژدی غم‌انگیز جاده نی‌ریز - سیرجان پایانی ندارد و قرار است در چند انتخابات دیگر هم جزو وعده‌های آقایان باشد.


فضولی قل‌مراد:
می‌گویند روزی مالک زمینهای آبادی به آنجا می‌رود. ساززن برای خوش‌آمد او یک پنجه عالی ساز می‌زند. مالک که خوشش آمده بود، وعده می‌دهد سر خرمن که شد، یک خروار گندم به ساززن بدهد. ساززن هم خوشحال شده و تا موعد خرمن روزشماری می‌کند. سر خرمن که می‌رسد و مالک برای برداشت محصول به آبادی می‌آید، ساززن با خوشحالی پیش مالک می‌رود و بعد از عرض سلام به یادش می‌اندازد که من همان ساززنی هستم که وعده نمودید سر خرمن یک خروار گندم می‌دهید لطف بفرمایید.
مالک خنده‌ای می‌کند و می‌گوید: «ساده‌دل! تو یک چیزی زدی من خوشم آمد، من هم یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید. حوصله داری؟» 

نی‌ریزان فارس
شما که مروج فرهنگ صحیح و به دور از خرافات هستید، چرا شماره صفحه ١٣ را ١+١٢ می‌نویسید؟


جوابیه دندان‌شکن قُل‌مراد:
روزی که داشتند صفحات نی‌ریزان فارس را تقسیم می‌کردند، ما گفتیم: صفحه ١ را می‌خواهیم.


- نمی‌شود؛ صفحه ١ مخصوص تیترهای اصلی است؛ جای مسخره‌بازی که نیست.


- تقصیر ماست که حرف حق می‌زنیم و مردم می‌خندند. گناه کرده‌ایم؟ خب مردم از حرف حق خنده‌اشان می‌گیرد. خودتان که هرچه می‌نویسد اخم مردم می‌رود توی هم. شاید شما ناحق می‌گویید. ما همه‌جا گفته‌ایم که:


لنگ‌لنگان می‌روم من با خرِ خود شادِ شاد
می‌زنم هی حرف حق را، هرچه بادا، هرچه باد


خلاصه حرفمان با هم توی یک جوب نرفت. ما هم گفتیم حالا که اینطور شد شما صفحات را انتخاب کنید هر چه ماند ما بر می‌داریم! نتیجه مشخص بود. ما هم به نشانه اعتراض به این بی‌عدالتی، شماره صفحه‌امان را نوشتیم ١+١٢ تا همه مثل شما گیر بدهند به نی‌ریزان فارس و آنها هم نتوانند جواب بدهند. 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها