هِی ما گفتَه کردیم نَیریز را ممنوعَه نکونید و افاغَنه را آوارَه نسازید، بی خرج کسی نرفت. حالا خودَشان ماندَهاند که چرخ سنگبریها و کورَههای آجرپزی و مرغداریها را چَه کسی بیچرخاند.
آخر این زبانبستَهها چَکارتان داشتند که از این وُلسوالی بیرونَشان کردید؟
آیا غَیر از این بود که مَثال آدمهای باوفا کار مَیکردند و خم بی ابرو نَمیآوردند؟
این اتباع غَیر موجاز گوناه کردَه بودند که شبانَهروز کارخانَه اربابشان را با آن کار سخت و سنگین رها نَمیکردند؟
اگر بحث اشتَغال است، پس کو مزدور (کارگر) ایرانی و چَرا کارخانَهها تعطیل شدهاند؟
وقتی در زمان ارباب اسبق این وُلسوالی گفتَه کردند مزدوران افغانی مَیتوانند برای اقامت شبانه و زیندگانی بی وُلسوالی موجاور روان شوند، معلوم بشد قضیه از کوجا آب مَیخورد و دغدغه ارباب اسبق و نَمایندَه مجلس سابق اشتَغال و امنیت این وُلسوالی نبوده؛ بلکه مَیخواستند خانَهها و دکانهای آنجا را رَونق دهند.
هِی ی ی ی... یادش بیخَیر؛ چَه اقوام و دوستانی داشتم؛ حالا من تبعَه موجاز بیشتر از ٦ سال است که تنها شدهام و دست بدخواهان ما را از هم جدا کرده.
نجیب