از در که آمدم تو، بیبی برعکس همیشه با خندهای روی لب نشسته بود...
- خوبی بی بی؟
- علیک سلام... به مرحمت شما... قبلاً شَک و شعورُت بیشتر بود، یَی سلامیام میکردی...
- ببخشید بیبی، سلام...
نگاهی به دور و برم انداختم....
- بیبی...
- هوم؟
- سه تای فرش کوچیک دست بافه چرا نیس؟
- تا جون تو درشه!
- وا بیبی... یعنی چی؟ میگم چکارش کردین؟
بیبی لبخندی موذیانه زد...
- خدا منه ببخشه... اِناختَمُشون اَ یکی رف. یعنی دیه داشت حالوم ازوشون بد میشد. چی چی بودن؟ دوتا لته کُنه... میفمی اینا مال کی بودن؟ مال موقِی دختر خونه بودم. خودوم بافتودمشون. نَخاشونم اَ ابریشم بود.
با تعجب خیره شدم به بیبی...
- چکار کردین بیبی؟ حتماً دارین شوخی میکنین.
- دختر تو همسن منی، همقد منی، هم عقل منی که باخودوت شوخی کنم. تازه اونا خو به کنار، مشت ظرف مسیام بود دادم یارو رف. گفتم بجاشون یی دَس ظرف سَرامیکی بوسونم. چیطو سوسن میتونه تو ظرف سَرامیکی چی دُرُس کنه، من نیتونم؟ گفتم مُشت مسو و دوسه تِی قالیو رِ بدم، یَی دس قابلمه دُرُس بُسونم.
- بیبی جون جدی میگین یا دارین شوخی میکنین؟
- بع... دیم میگه شوخی میکنی، شوخی میکنی و زخم هلاهل... دختر، من چه شوخی درم با تو بکنم آخه؟
- همشو با هم چقد دادین بیبی؟
- ننه یارو به نظرُم آدم سادهای بود. اول گف دویس تومن، کلی چک و چونه زدم، ۳۰۰ تومن داد. ننه، راسُشه بخی خودمم باورُم نیشد ای دو سه تِی لته کُنو با ای مشت ظرف مسیو رِ ۳۰۰ تومن وردره. خدا خیرُش بده والا.
- چی میگی بیبی؟ میدونی الان قالی دستباف و هر ظرف مسی، اونم مسای قدیمی چندن؟ میدونین الان شما کمِ کم نزدیک ۴-۳ میلیون مس دادین یارو رفته! تازه بدون قالیاتون که هر کدومشو دونهای چن میخرن! آخه پولش هیچی بیبی، چطور دلتون اومد یادگارای دوران قدیمتونو بفروشین؟ میدونین الان همه دارن به رسم قدیم از ظرفای مسی استفاده میکنن؟ میدونین آدمایی که ادعای باکلاسیشون میشه، از خداشونه که یه فرش دستباف تو خونشون باشه؟ بعد شما به همین راحتی همشو دادین رفت؟
بیبی بعد از چند دقیقه از بهت درآمد...
- گفتی مِسا مال چن بودن؟
- این همه ظرف مسی قدیمی، کمِ کم مال سه چار میلیون بودن، تازه فرشام قیمتی بودن، بعد شما میگین یارو ساده بود و چیاتونو انداختین بهش؟
بیبی زیر لب زمزمه کرد...
- چار پنج ملیون، چار پنج ملیون...
نگاهش افتاد به من....
- همش تقصیر تو ناله زده هه که یَی دقه تو خونه نیتُمرگی. میه من کف دسُمه بو کردودَم که اینا اقد می ارزن؟ خدا بزنه تو سر تو که هر چی میکشم اَ دسِ توئه. تو نبویه قبلن اینارِ اَ من میگفتی؟ الهی رو اُو سیا بیشینی، الهی مرغ پر بیشی...
- ای بابا... به من چه بیبی؟ عجب گیری کردما!
- خفه بوشو دختر، پوشو چادرِ منه وردار بیا، خودوتم نشین... وااااااای به حالُت اگه یارو رِ پیدا نکنیم. من میدونم و تو...
گلابتون