تعداد بازدید: ۱۰۱۹
کد خبر: ۶۴۳۶
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۰ - 2019 02 June
شعردونی
جواد فرج پور
شعری از بچه‌های انجمن شعر طنز شیراز دم ابراهیم‌ خان زهری گرم!

پیشگویی گفت: سال سگ به فرجامش رسید
نوبت خوک و گراز و باند ایشان می‌رسد 
اتفاقات عجیبی رخ دهد در سال خوک 
ابن سیرین هم تعجب کرده حیران می‌شود 
واژه خوک کثیف از بین‌تان پر می‌کشد 
واژه خوک گلم ابراز و ، چاخان می‌شود
جای سگ‌بازی و شوهای شمال شهرتان 
خوک‌سوزی در جنوب شهر اکران می‌شود 
مایه‌داران برگ کاهو با تربچه می‌خورند
خاویار و زعفران قوت گدایان می‌شود 
آب خوش از حلق انسانها کف ِ معده رسد
چون ترامپِ پر‌خطر راهی زندان می‌شود 
یک ترقّه شیخ سلمان را بترساند، و او
از خرید اسلحه کلاً پشیمان می‌شود 
روح خاشقچی بیاید شب به پشت پنجره 
شیخ وحشت کرده در دشداشه پنهان می‌شود 
شهر تهران می‌شود مانند جنت خوش نسیم
بوی عطر و ادکلن شبها دو چندان می‌شود
ال‌نود از مرسدس یا مازراتی سر شود 
تایر فرغون ولی هم نرخ نیسان می‌شود
زیر غلتک‌های دنیا له شدی حرفی نزن!
آن طرف با لمس حوری زخم درمان می‌شود 
شاعرا، پیراهنت از پیش رو جر می‌خورد 
یوسف از بدشانسی‌ات سر در گریبان می‌شود 
سکه باران می‌شوی روزی برای این اثر 
نظم‌های آبکی معیار و میزان می‌شود 
پیشگو در آخرین مصرع مرا دیوانه کرد 
گفت پوتین هم به دست تو مسلمان می‌شود 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها