این سؤالی بود که ٣٧ سال قبل در چنین روزهایی، مردم دهانبه دهان میپرسیدند. عملیات بزرگی برای آزادسازی ٦٠٠٠ کیلومترمربع از خاک خوزستان از دهم اردیبهشت سال ١٣٦١ شروع شده بود و همچنان ادامه داشت. هر روز بخشی از خاک اشغال شده ایران زمین به دست جوانان قهرمان ودلاور آزاد میشد. رزمندگان زیادی از مردم داوطلب در بسیج، سپاه و ارتش در این عملیات گسترده و طولانی حضور داشتند.
هرچه زمان میگذشت خستگی لشکرها، تیپها و گردانهای عملکننده به علت رزم مداوم زیاد میشد و توان نیروها کاهش مییافت.
رهآورد عملیات در هر شبانهروز بسیار خوب بود اما تعداد مجروحین و شهدا هم بالا بود. علیرغم جانفشانیها هنوز خرمشهر آزادنشده بود و لذا مردم در پشت جبهه میپرسیدند : «خرمشهرچه شد؟!»
مردم حق داشتند این سؤال را مطرح کنند؛ چون اشغال خرمشهر به عنوان نگین خوزستان و کشور، اندوه سنگین و بزرگی ایجاد کرده بود.
گستردگی منطقه عملیاتی و رزم مداومی که از دهم اردیبهشت شروع شده بود، توان جنگیدن را گرفته بود و لذا فرماندهان ارتش و سپاه که نیروهای آنها ادغام شده بودند و علیه متجاوزین بعثی میجنگیدند به این نتیجه رسیدند که عملیات را متوقف کنند. سپهبد علی صیاد شیرازی که آن زمان مشهور به سرهنگ شیرازی بود، میگوید: « چندین شور عملیاتی با فرماندهان و اعضای ستادمان انجام دادیم ...
نتیجه که نگرفتیم هیچ، مطالبی که فرماندهان از وضع یگانهایشان میگفتند، نمایان میساخت که باید به سرعت نیروها را بازسازی کنیم. یعنی باید عملیات را متوقف میکردیم ... چون توان و رمقی برای واحدها باقی نمانده بود.»(١)
از طرفی با وجود آنکه «از شمال تا منطقه طلائیه جلو رفته بودیم... جاده اهواز به خونین شهر هم کاملاً باز شده بود، پادگان حمید هم آزاد شده بود ... از عقب جبهه گزارش میشد که مردم با اینکه میدانند حدود پنجهزار کیلومتر آزاد شده و حدود پنجهزار نفر هم اسیر گرفتهایم و عمده استان خوزستان آزاد شده، مرتب تکرار میکنند: «خونین شهر چه شد؟!»
در چنین شرایطی سرهنگ شیرازی از ارتش و محسن رضایی از سپاه که در رأس فرماندهی عملیات قرار داشتند، تصمیم میگیرند میانبُر بزنند و نیروها از طریق شلمچه به اروندرود برسند و خرمشهر را محاصره کرده و پایان عملیات را اعلام کنند، تا هم یگانهای رزمی را بازسازی کنند، هم پاسخی به افکار عمومی بدهند که خرمشهر محاصره است و برای آزادسازی آن نیاز به نیرو داریم و فراخوان اعزام گسترده دهند و آنگاه بتوانند در عملیات دیگری خرمشهر را آزاد سازند. هرچند به گفته سپهبد شهید صیاد شیرازی این طرح موجب میشد نیروهای محاصرهکننده زیر آتش سنگین دشمن قرار گیرند و تلفات دهند.
این تصمیم دو نفری بدون مشورت با فرماندهان قرارگاهها و لشکرها گرفته و به شکل کاملاً دستوری بوسیله سرهنگ صیادشیرازی به فرماندهان ابلاغ میشود؛ علیرغم اعتراض فرماندهانی مانند شهید احمد متوسلیان، شهید حسین خرازی، احتمالاً احمد کاظمی وسرهنگ محمدزاده، دستور، ابلاغ و اجرا میشود. (٢)
شهید صیادشیازی اعتقاد دارد نصرت الهی که همیشه عامل پیروزی رزمندگان بود به کمک آمد، و فردای شبی که عملیات محاصره شروع شده بود، دیدیم احمد متوسلیان و بقیه فرماندهان پشت بیسیم با شادی فریاد میزنند ما به اروند رسیدهایم، به خرمشهر بزنیم یا نه؟!
علیرغم نیروی کم و ریسک بزرگی که داشت: «گفتم بزنید، ایشان زد. یکساعت هم طول نکشید؛ ساعت هشتصبح بود که گفتند ما زدیم، خوب هم گرفته، عراقیها جلوی ما دستها را بالا بردهاند ولی تعداد آنها دست ما نیست. باید احتیاط میکردند. یک هلیکوپتر ٢١٤ فرستادیم بالا که ببینیم وضعیت چه جور است. خلبان فریاد زد تا چشم کار میکند، توی خیابانها وکوچههای خرمشهر عراقیها صف بستهاند و دستها را بالا بردهاند ... قابل شمارش نبودند. واقعاً مطلب عجیبی بود.»(٣)
آری در کل این عملیات، عراقیها ١٦٠٠٠ کشته و مجروح و ١٩٣٧٠ نفراسیر دادند.(٤) و رزمندگان دلاور ایران زمین با تقدیم ٦٠٠٠ شهید(٥) و ٢٥٠٠٠ زخمی توانستند ٦٠٠٠ کیلومترمربع از خاک پاک ایران از جمله خرمشهر را آزاد کنند.
در آستانه سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر، یاد و نامشان را گرامی میداریم. روحشان شاد و یاد و نامشان جاودان و درخشان باد.
شاد و سالم و موفق باشید
پینوشت:
١- دهقان، احمد (١٣٩٣) ناگفتههای جنگ، خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، چاپ هفدهم، ص ٢٦٨ .
٢- همان، صفحات ٢٧٠و٢٧١ .
٣- همان، ص ٢٧٥ .
٤- همان، ص ٢٧٦ و منبع شماره ٥ .
٥- علائی، حسین(١٣٩١) روند جنگ ایران وعراق، جلد اول، تهران، مرز و بوم، ص ٤٧٥.
نظر شما