در پی بارندگیهای بسیار خوبی که به لطف خدا در سراسر کشور شاهد هستیم، دوباره بحث «حقابه بختگان» بر سر زبانها افتاده و مردم میگویند اکنون زمان آن است که پیگیر حقابه باشیم. اما آیا به صِرف رهاسازی آب از سدهای بالادست، ظلمی که بر این تالاب رفته و میرود جبران میشود؟
آغاز روند خشکی بختگان به زمان ساخت سد درودزن بر میگردد. این سد موجب کاهش ورودی آب رودخانه کُر به دریاچه بختگان شد. سپس با احداث سد سیوند بر روی رود سیوند در تنگه بلاغی، سیلابهای رودخانه «سیوند» هم به رود کُر نرسید و در نتیجه به این دریاچه نیز آبی وارد نشد. به نظر کارشناسان، وجود سه سد درودزن، سیوند و ملاصدرا در بالادست تالاب بختگان بر روی رودخانههای کُر و سیوند که منبع اصلی تأمین آب این دریاچه است، موجب خشک شدن این حوضه آبی شدهاست. (ویکیپدیا)
پس ما وقتی میگوییم حقابه، باید به دنبال سهم بختگان از این سه سدباشیم.
اما واقعیتی که وجود دارد این که با همه این بارندگیها و پر شدن مخازن سدها باز هم امید چندانی به رهاسازی آب وجود ندارد که اگر هم رها شود آب چندانی به بختگان نمیرسد.
پس ما نباید همه انرژی و امید خود را به رهاسازی آب گره بزنیم.
میدانیم که اولویت اول وزارت نیرو برای آب پشت سدها، تأمین آب آشامیدنی است و پس از آن صنعت و کشاورزی. محیطزیست در اولویتهای بعدی است و بنابراین بختگان نباید به این بذل و بخششها چشم داشته باشد.
مسئله بعدی این است که نیاز آبی بختگان برای احیای دوباره، ٢ میلیارد متر مکعب برآورد شده. فرض کنیم تمامی سدهای بالادست پر باشند و تمامی آب آنها شامل درودزن (۹۶۰ میلیون مترمکعب)، سیوند (۲۵۵ میلیون مترمکعب) و ملاصدرا (۴۴۰ میلیون مترمکعب) را رهاسازی کنند.
ظرفیت کل این سدها١,٦ میلیارد متر مکعب است که:
١- بختگان را پر نخواهد کرد.
٢- تا به بختگان برسد بخش زیادی از آن در مسیر نفوذ کرده و یا توسط کشاورزان برداشت میشود.
٣- آب این سدها در درجه نخست برای شرب مردم است بویژه درودزن که آب شرب شیراز و مرودشت را تأمین میکند. پس وزارت نیرو سدها را خالی نمیکند.
چند سال پیش که پروفسور کردوانی پدر کویرشناسی ایران به دعوت انجمن دانشجویی فرزانگان به نیریز آمد، توفیق یافتم نیم ساعتی با ایشان گفتگو کنم.
دکتر کردوانی علت اصلی خشک شدن بختگان قبل از احداث سدهای بالادست را حفر چاههای زیادی میدانست که باعث شدند آب شیرین اطراف دریاچه فروکش کند. همین چاهها آب شور و تلخ دریاچه را نیز کشیده و موجب خشکی دریاچه و البته شوری و تلخی آب کشاورزی شدند.
ایشان میگفت: تنها راه نجات بختگان این است که همه چاههای اطراف دریاچه شامل مجاز و غیرمجاز پلمب شود و حق هیچ برداشتی وجود نداشته باشد. با این کار طی چند ده سال دوباره زمینهای اطراف دریاچه از آب شیرینِ حاصل از باران سیراب میشود و اکوسیستم دریاچه به مرور برمیگردد. البته ممکن است این اتفاق به طور کامل رخ ندهد.
یکی از خبرهای امیدوارکننده در سال ٩٧ این بود که برنامه مدیریت جامع تالابهای بینالمللی بختگان، طشک و کمجان در تاریخ ٢٩/١٠/٩٧ در شورای برنامهریزی و توسعه استان فارس تصویب شد.
اکنون باید همه مسئولان و نمایندگان مجلس و ائمه جمعه استان و شهرستانهای حاشیه بختگان پیگیر بودجه اجرای این طرح باشند تا ظلمی را که به بختگان و طشک و دیگر تالابهای استان روا داشتهایم جبران کنیم.
از طرفی باید بپذیریم که حقآبه اصلی بختگان علاوه بر سدهای بالادست، در چاههای آب اطراف بختگان است که بیرویه حفر شدهاند.
باید حقآبه را علاوه بر سدها از چاهها نیز طلب کنیم.
به امید آن روز