تعداد بازدید: ۱۳۷۳
کد خبر: ۶۱۷۱
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۵ - 2019 14 April
خدا بیامرز احمد ملایی دامت برکاته
شعردونی

چقدر ظریف و حساسِ چشات
می‌ریزه غزل زِ احساس چشات
میشینه شوپرک نگاه من
وقتی رو کُلاله یاس چشات
میشه پُر تا پُر عطر گل عشق
دلم از شمیم انفاس چشات
تو بَرَم(*) اطلس پلکات را وا کن
تا نگاهم بشه کرباس چشات
خضر پلکات را ستایش می‌کنم
من میشم مرید الیاس چشات
نیدونم چِشِی(*) تو سوز(*)ِ یا سیا(*)
غرق شدم تو بحر وسواس چشات
می‌پرم پا به پای چکاوکا
من تو آسمون با ارباس چشات
زیر تاق ابروات که وِی‌میسم(*)
می‌گیره عکسومه عکاس چشات
افتیده برق نگات توی دلم
سر و کلَّم‌ هم شده تاس چشات
وقتی هم اشک می‌ریزم پِشنگ‌پِشنگ(*)
اشکامه می‌پیمه(*) مقیاس چشات
خنجر و نیزه و شمشیر می‌بینم
صف به صف حوالی داس چشات
می‌گیرم با شور و عشق و آرزو
تو دلم همیشه اجلاس چشات

ته‌نوشت١:
بَرَم= برایِ من
چِشِی= چشمانِ
سوز= سبز
سیا= سیاه
وِی‌میسم= می‌ایستم
پِشنگ‌پِشنگ= قطره‌قطره
می‌پیمه= می‌پیماید، اندازه می‌گیرد


ته‌نوشت٢:
یعنی من می‌میرم برای این لهجه نی‌ریزی اونجا که طرف بعد از بارندگی‌های اخیر گفت: 
تارم کَنّه، پِِرشاش تا آوْزَ شْت میاد

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها