پلنگان یکی از جاذبههای طبیعی و بکر نیریز است که شاعران شهرمان گاهاً در اشعارشان از آن نام بردهاند.
در زیر به گزیدهای از این اشعار اشاره میشود:
/ دلا داری اگرحال و دماغی
و گرداری به سر، سودای باغی
بگیراز راهیان کوه و صحرا
تو از راه «پلنگان» یک سراغی
/ چه خوش باشد سر قُمپ «پلنگون»
کنار جوی آب و بیدمجنون
بوَد در این مکانِ دلبرانگیز
تریت کشک بهتر از فسنجون
/ تو ای خان فرزانه مرد خدای
که هم پارسایی و فرمانروای
«پلنگان» و شیران به کوه اندرند
همه نام ضیغم به مردی برند
گر «عمان»ز وصف تو دم میزند
یکی از هزاران رقم میزند
/ خاطر آرم نوجوانی صبحگاهی در بهاران
میگذشتم در کنار جویباری در «پلنگان»
بوی فردوس از در و دشت و دمن اینجا وآنجا
خجلت جنت هویدا میشد از روی «پلنگان»
یادتان ارزان رفیقان گشتن اندر باغ جنت
کوهساران «پلنگان» صبحگاهان روز باران بهاران
/ درختانی هزاران ساله دارد
حدیث غرصشان دنباله دارد
سلامت میکنم سرو کهنسال
که خود داری خبر از سن و از سال
خنک آن چشمه جاوید پرارج
«پلنگان» را تو دادی عزت و ارج
«پلنگان» گوهر ایران شود باز
جهانی گردد و گردد پر آواز
/ «پلنگان» باز میخواند به دیدارش خلایق را
چو معشوقی پس از هجران که جوید یار عاشق را
طبیعت چون بهشتی در زمین آماده میسازد
«پلنگان» میکند نامش، که خوش آید سلایق را
/ پسینی تنگ نیریز بار کردم
تموم قوم و خویشون یادکردم
رسیدم بر سر قمپ «پلنگون»
نشستم، گریهی بسیار کردم
/ «پلنگون» میروم پوزه به پوزه
بگیرم پیرهنی یارم بدوزه
اگر پیراهنم یارم ندوزه
به تهرون تش زنم اصفون بسوزه
/ دور قلات وتارم و «پلنگون» با صفا
راشون ولی دوره خیلی لُکه و پُکه
/ گفته با زلال خویش وصف لؤلؤ و مرجان
سفته درّ و مروارید چشمه «پلنگان»
/ با یک تریتی از کشک، با آش رشته بنشین
در سفره «پلنگان» پای ناهار نیریز
در انتهای هر روز میتازد از «پلنگان»
با یک الاغ فربه چابک سوار نیریز
هنگام فرودین و فصل بهار نیریز
روییده سبزه و گل، در هر کنار نیریز
گردید رهسپار، سرچشمهی «پلنگان»
دارید اگر که عزم گشت وگذار نیریز
/ نیریز ما، شهر مینو سرشت است
خود «پلنگان» نماد بهشت است
/ هم «بیدبخون» وهم «پلنگون»
هم «لیرز» و «تارم»عنبرآمیز
/ ای «پلنگانت» بهشت جاودان
«لیرزت» میعادگاه عاشقان
/ باغهایش پر ز بادام و انار
هم «پلنگانش» بهشت روزگار
/ کی بیفتاد از نفس سیل خروشان بِشر
آبشار جاری قمپ «پلنگان» را چه شد؟
/ صلابت برده از کوه دماوند
«پلنگان» کوه و قد استوارش
/ دامن سبز «پلنگان» گل به گل نزدیک و دور
پا به پای کوه قبله، مأمن دلها بُوَد
/ «پلنگون» جمع جنات و عیون است
شُمار دیدنیهایش فزون است