در روایت است که روزی موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدتها نفرین ما را در حق او اجابت نمیکردی؟ خدا فرمود: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی میکرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راهها را امن و سفرهها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمیرسید اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند.
این روایت را رضا بابایی پژوهشگر دینی در یادداشت تلگرامی خود، به نقل از سیدبن طاووس (عالم شیعی قرن هفتم) در کتاب الملاحم و الفتن (ص۳۵۹ - ۳۵۸) نوشته است.
حرف روایت این است که آبادی دنیای مردم اهمیت زیادی دارد و نباید به بهانه آبادی آخرت، دنیای مردم را به خرابی کشاند.
«کاد الفقر ان یکون کفرا» نزدیک است که فقر به کفر منجر شود. (بحارالانوار، ج ٧٢، ص ٢٩)
جامعهی دچار فقر اقتصادی، نه دنیا را دارد و نه آخرت را، و به هر دو زیان میرسد.
انقلاب اسلامی ایران اکنون به ٤٠ سالگی خود رسیده. ٤٠ سالگی سن بلوغ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است اما همچنان انقلاب ما به این بلوغ بویژه در بخش اقتصادی نرسیده است.
اکنون در کنار بیان همه دستاوردهای ٤٠ ساله انقلاب ، باید نشست و سر به درون فرو برد و خود را نقد کرد.
چیزی که عیان است این که مردم از نظر اقتصادی واقعاً در رنجند.
زیبنده این مردم نیست که پس از گذراندن یک انقلاب بزرگ و ٨ سال دفاع در برابر صدام و در ادامهی آن، تحمل تحریمهای ناروا، اکنون بخواهند در صف گوشت بایستند، رنج کمبود و گرانی دارو را تحمل کنند، حقوق چند ماهه خود را قطرهچکانی بگیرند، بیکاری فزاینده را به جان بخرند، گرانی عجیب و غریب خودروهای بیکیفیت را بچشند، در اضطراب تورم چند ١٠ درصدی باشند، در آرزوی شنیدن خبرهای امیدوار کننده بمانند، و در آخر به جای همدردی، از بزرگان نظام بشنوند که ما در این ٤٠ سال به اندازه ٤٠٠ سال پیشرفت داشتهایم.
اینها نمک به زخم مردم زدن است. نفی پیشرفتهای کشور بیانصافی است؛ اما ندیدن رنج مردم هم بیعدالتی است.
مسئولان در جشنهای دهه فجر باید صادقانه با مردم سخن بگویند. باید در کنار این همه دستاورد، آن همه کاستی را هم ببینند و بپذیرند. باید تا کمر خم شوند و از این مردم نجیب عذرخواهی کنند. باید اعتراف کنند که این فشارهای اقتصادی فزاینده نه به خاطر تحریم آمریکا که به خاطر بیکفایتی خودمان است. باید وعده دهند که اختلافهای خستهکننده و پرهزینه سیاسی را کنار میگذارند و همه برای رفاه مردم همقسم میشوند و البته خلف وعده نکنند.
بیتردید مردم دوست ندارند کشور به ناامنی و هرج و مرج کشیده و خدای ناکرده از خارج کشور برای آنها تصمیمگیری شود.
آنها دوست دارند مسئولان، مانند آنها زندگی کنند، خانهای همتراز آنها داشته باشند، مانند آنها خودرو بخرند، و فرزندانشان مانند آنها دغدغه معیشت و اشتغال داشته باشند و در شادی و غم کنار مردم باشند. در یک کلام مردم دوست دارند از مسئولان راستی بشنوند و درستی ببینند.
این کمترین حق مردم نجیب ایران در ٤٠ سالگی انقلاب اسلامی است.