تعداد بازدید: ۱۳۵۱
کد خبر: ۵۷۳۰
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۷ - 2019 13 January
ماجراهای تبعه موجاز

بی زولَیخا گفتَه کردم: فکر نَمی‌کونم دیگر ما را بی جهنم بَبرند.


- چَطور مگر؟


- آخر در این وَلایت آن قدر زجر کَشیده‌ایم که تمام گوناهانَمان ریختَه کرده.


- اینها را نَظاره کون. فکر مَی‌کونی با این همه گوناهکار دیگر جایی در جهنم برایَمان مَی‌ماند؟


اشاره زولَیخا بی صفحَه تلویزیون بود و مردمانی که در یَک کَشتی تفریحی در ولایات آن طرف کره خاکی بی رقص و پایکوبی مشغول بودند.


- آب دهانم را قورت بَدادم و گفتَه کردم: من که حاضیرم با همه اینها بی جهنم روان شوم.


- چَه گفتَه کردی؟


- هیچ، مَی‌گویم چَطور است بی یَک سفر تفریحی در آن طرف دونیا روان شویم؟


- چَگونه؟ ما که پولی نداریم.


- هااااا... پول نداریم؛ اما امکاناتی داریم که هیچ کس در این وَلایت ندارد. از راه همان چاه آبی که در پارک قمر کندَه‌کاری کردم و آن قدر پیش بَرفتم که از آن طرف دونیا بیرون آمدم. زمان زیادی است بی آنجا گوذر نکرده‌ام.


- باشد، ولی حتماً با هم مَی‌رویم. تنهایی برایت خوب نیست.
*****
سر از چاه در آوردیم و وارد یَک مزرعَه ذرت در میان اَیالت تیگزاس شدیم.


خدا را شکر نه خبری از گاو بود و نه گاوچَران. یَک اسب کَنار مزرعه بسته شده بود؛ همان را برداشتیم و دو نفری بی سوی نزدیکترین وُلسوالی روان شدیم.


در راه، تبلیغ یَک کونسورت بزرگ کَنار دریا توجه‌ام را جلب بَکرد و همزمان از دور خط سفیدی را در افق نَظاره کردم و حدس زدم دریا باشد.


اسبم را هِی کردم و بی سمت آن روان شدیم...


به به، عجب دریایی و عجب جمعیتی.


- وااای عجب جهنمی. چَشمان صاحیب مردَه‌ات را بستَه کون؛وگرنه جَلوی همَگان کولنگی مَی‌یابم و محکم بی روی انگشت شصت لَنگ چپت مَی‌زنم.


- تو هم مواظب باش روبندَه‌ات کَنار نرود. مردان اینجا هیزند.


کونسورت شروع شدَه بود و یَک جمعیت عظیم از زن و مرد در حال رقص و پایکوبی در ساحلی دریا و در فضای باز بودند.


اما چشمیتان روزی بد را نَظاره نکوند. تا مردم چشمیشان بی لیباس قوندوزی، دستار و ریش من و پوشش افغانی زولَیخا و روبنده او افتاد، جیغَشان در آمد و فکر بَکردند دوچار حمله تَروریستی بَشدند.


قصد کردیم از میانَ جمعیت خودَمان را رها کونیم که یک لحظَه نَظاره کردیم روی صحنه هستیم و همَگان چهار چَشمی بی ما خیره بَشدند.


برای این که اَنگ تَروریست از ما برداشته شود و جلسَه بی هم نخورد، یَک چَشمک بی زولَیخا بَزدم و هر دو با آن سر و وضع بی روی صحنه شروع بی حرکات مَوزون کردیم تا مردم فکر کونند جزئی از برنامه است. حرکاتَ مَوزون و هماهنگ قوندوزی که برای مردمان آنجا مَثال یَک سبک جدید رقص بود و حسابی بی کونسورت حال و هوایَ تازَه بَداد.


بی نظرم ما را بی عنوان رقاصَشان ایستخدام کونند و ماندیگار شویم. هر چَه باشد بهتر از کندَه‌کاری است؛ هر چند باید بعدش بی جهنم روان شویم...
نجیب


غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۳۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
0
0
خیلی با هال بود. این پارک قمر کجا هست؟ منم میخام برم اون ور دنیا
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها