شعری از بچههای انجمن شعر طنز شیراز ابراهیم زهری مچکریم!
دوستی میگفت: دارم عمهای
هر سجل را زود باطل میکند
هرکسی شد شوهرش بیچاره را
زیر صد من خاک یا گِل میکند
میدهد دق مرگ و درجا میکُشد
تا نگیرد جان، مگر ول میکند؟!
شوهرش هر کس که شد، بعد از سه ماه
بر زمین افتاده پل پل میکند!
هرکه ازجان خودش گردیده سیر
خویش را بر عمه مایل میکند
هر کسی عقدش کند پس اولاً
یک وصیتنامه، کامل میکند
سدر و کافور و دوگز چلوار و گور
حاضر از پیش این وسایل میکند
تا به حالا هفت شوهر، کشته است
یک نفر هر ساله شامل میکند
روز و شب، دنبال مرد هشتم است
فکر مردی شیک و قابل میکند
الغرض این معضلی باشد بزرگ
حل او را شخص قاتل میکند
گفتم او را غم مخور چون یک نفر
میشناسم حل مشکل میکند
هر زنی در دست او جان میدهد
قبر او را کنده داخل میکند
عمهات را گر «فهندژ» صیغه کرد
حل اینگونه مسائل میکند!
نظر شما