تعداد بازدید: ۳۹۰۳
کد خبر: ۵۶۷۸
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۰ - 2018 31 December
بابک فرزاد، یکی از نخبه‌های ایرانی در کانادا در گذشت. او از هم دوره‌های مریم میرزاخانی و اولین مدال‌آور ایرانی در المپیاد جهانی کامپیوتر بود. بابک فرزاد چند روز قبل از فوتش در اکانت شبکه اجتماعی خود نوشت: «دوستان عزیزم خداحافظ، شما را آن سو می‌بینم».
سال ۹۷ با درگذشت چهره‌های بزرگ کشورمان در عرصه‌های مختلف همراه شد. چندی پیش نیز خبر تلخ درگذشت یکی از نوابغ جوان ایرانی منتشر شد. بابک فرزاد، از مدال آوران المپیاد جهانی کامپیوتر به دلیل سرطان در خارج از کشور درگذشت.

درگذشت نابغه ایرانی در غربت

مبارزه بابک فرزاد با سرطان و خداحافظی تلخش

بابک فرزاد سال‌ها بود که در کانادا مشغول کار و پژوهش بود. اوحدود یک سال و نیم پیش پس از این که تشخیص داده شد به سرطان مبتلاست، درمان را شروع کرد.

متاسفانه روند درمان این نابغه موفقیت آمیز نبود و او در جدال با سرطان از پا در آمد. اما چیزی که درگذشت بابک فرزاد را تلخ‌تر می‌کند، دورییش از دوستان و خانواده و خداحافظی او از دوستانش در فضای مجازی است.

بابک فرزاد چند روز قبل از فوتش در اکانت شبکه اجتماعی خود خطاب به دوستانش نوشت: «دوستان عزیزم خداحافظ، شما را آن سو می‌بینم».

درگذشت نابغه ایرانی در غربت

بابک فرزاد که بود؟

بابک فرزاد، متولد سال ۱۳۵۹ و از فارغ التحصیلان دبیرستان سمپاد شهید اژه‌ای در اصفهان بود. او جزو دانش آموزان نخبه در اوایل دهه هفتاد بود. در دهه هفتاد تب المپیاد در مدارس ایرانی داغ بود و بابک فرزاد توانسته بود در اولین المپیاد کامپیوتر کشور، مدال طلا را به دست بیاورد.

بابک فرزاد پس از کسب مدال طلای المپیاد کامیپوتر کشوری توانست مدال برنز را در المپیاد جهانی کامپیوتر به دست بیاورد. او در سال ۱۹۹۴ میلادی به همراه مریم میرزاخانی و تعدادی دیگر در المپیاد جهانی شرکت کردند و توانستند با کسب مدال‌های متعدد در این دوره برای کشورمان افتخار بیآفرینند.

درگذشت نابغه ایرانی در غربت

بابک فرزاد بعد از کسب مدال برنز المپیاد جهانی کامپیوتر در حال دریافت جایزه از رییس جمهور وقت

این نابغه ایرانی پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، وارد دانشگاه شریف شد و در آن جا مهندسی کامپیوتر خواند. بعد از اتمام دوره کارشناسی، بابک فرزاد برای ادامه تحصیل مانند دیگر هم دوره‌های خود رهسپار خارج از کشور شد.

بابک فرزاد از یکی از دانشگاه‌های کانادا، مدرک دکترای خود را دریافت کرد و در دانشگاه بروک کاناد هم به عنوان استاد پذیرفته شد.

او و هم دوره هایش از جمله مریم میرزاخانی جزو نخبه‌هایی بودند که برای هم نسل‌های خود الگوسازی کردند. سال‌ها، موفقیت‌های آن‌ها برای دیگران انگیزه آفرید و برای ایران مایه افتخار شد.


اسطوره‌ای که جسارت مبارزه داشت

احمد موحدیان عطار از فارغ التحصیلان دبیرستان شهید اژه‌ای اصفهان در پستی نوشت:

«یه تعدادی بودیم که نمی‌دونم چرا و به چه دلیل توی مدرسه یه سری واسمون شدن الگو، واسمون شدن اسطوره. همه چیز از یه سری کارسوق شروع شد که چند شبانه روز میموندیم مدرسه و روی مسایل چالشی فکر میکردیم. همه چیز از اینجا شروع شد که یه تعدادی از سال بالایی‌ها به کوچکتر‌ها یاد می‌دادند که میشه روز‌ها و روز‌ها با یه مسئله سخت کلنجار رفت و در نهایت از حلش لذت برد. همه چیز از اونجا شروع شد که ما بخش بزرگی از لذت‌های سن و سال نوجوونی رو دادیم و یه سری لذت‌های خاص دیگه رو تجربه کردیم.

بابک فرزاد عزیز یکی از پیشرو‌های المپیاد کامپیوتر بود که تو مسابقات کشوری مدال طلا و در رقابت‌های جهانی مدال برنز رو کسب کرد-هم دوره مریم میرزاخانی. قطعا توی اون حرکت و اشتیاقی که تو نسل ما برای المپیاد‌های علمی ایجاد شد تاثیر بزرگی داشت. ما نسلی بودیم که همه کودکیمون توی جنگ لعنتی گذشته بود، همه دنیا غیر از ایران دشمن و متخاصم بهمون معرفی شده بود و رقابت‌های بین المللی واسمون به شدت حیثیتی بود...

صبح توی فیسبوک دیدم بابک فرزاد پیام خداحافظی گذاشته، بعد از یک دوره طولانی مبارزه با سرطان. چیزی که از صبح تا الان درگیرم کرده کاملا، جدا از همه صحبت‌های بالا، لازمه بگم که من برای دوستان هم نسل و هم منش مثل ایشون احترام بسیار زیادی قایلم، چون جسارت مبارزه کردن را تا حد خوبی به ما‌ها یاد دادن و به نظر من ارزش کاری که این دوستان کردن واقعا ستودنیه.»


از درگذشت در غربت تا دیدار در کتابخانه مرزی

بعد از انتشار خبر درگذشت بابک فرزاد، رییس مرکز ملی پرورش استعداد‌های درخشان، فاطمه مهاجرانی فوت او را به خانواده و جامعه دانشگاهی ایران تسلیت گفت. دوستان و همکلاسی‌های قدیمی این دانشمند هم در صفحات اجتماعی خود، همگی در سوگ نشستند.

اما سوالی که در کنار دیدن این تاسف و تسلیت در ذهن همه ما بعد از شنیدن خبر درگذشت نخبه‌هایی مانند بابک فرزاد و مریم میرزاخانی مطرح می‌شود این است که چرا همه این نخبه‌ها در خارج از کشور هستند. چرا جامعه ایرانی پس از درگذشت این افراد به یادشان می‌افتد. چه اتفاقی افتاده است که همه مدال آوران جهانی المپیاد ما در خارج از کشور هستند.

متاسفانه جامعه ایرانی در حال حاضر به یک کشور مهاجر فرست تبدیل شده و تعداد زیادی از این مهاجران هم نخبه‌های دانشگاهی ما هستند.

مدتی پیش خبری در رسانه‌ها منتشر شد درباره یک کتابخانه مرزی بین ایالات متحده و کانادا. در این کتابخانه مرزی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا با خانواده‌های ممنوع از سفرشان به آمریکا دیدار می‌کنند. دانشجو درسمت مرز آمریکایی و خانواده اش در سمت مرز کانادایی کتابخانه می‌ایستند تا بتوانند ساعتی همدیگر را ببینند.

درگذشت نابغه ایرانی در غربت

دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا در کتابخانه مرزی با خانواده خود دیدار ‌می‌کنند

با شنیدن خبر مرگ نخبه هایمان در غربت، دشواری دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا با برای دیدن خانواده هایشان و خبر‌هایی از این دست، این فکر به ذهن ما خطور می‌کند که چه اتفاقی در جامعه ما افتاده است که دانشگاهیان ما این چنین راه فرار در پیش گرفته اند.

آیا وقت آن نرسیده است که مسئولان با فراهم کردن بستر‌های لازم و فراهم کردن امکانات، سرمایه‌های انسانی کشور و نخبه هایش را حفظ کنند. قطعا هر ایرانی در هر کجای دنیا دلش برای ایران می‌تپد و در صورت فراهم شدن بستر لازم به کشورش بر می‌گردد.


خداحافظ الگوی هم نسل

یکی دیگر از دوستان بابک فرزاد با انتشار خبر مرگ بابک فرزاد پیامی منتشر کرد و نوشت:

«سال اول دبیرستان بودیم، معلم زبان آمد، توی کلاس و گفت: بعضی‌ها را وقتی می‌بینم انگار در چشمان نوشته شده است، این‌ها آینده‌ی بزرگی دارند، مثل همین بابک.

بابک سال بالایی ما بود. همان سال‌ها (۷۲ و ۷۳) مدال طلای ملی کامپیوتر آورد. واقعیت آن بود که اولین دوره‌های المپیاد کامپیوتر نخستین الگوها را ساخته بود. مهدی فولادگر طلایی شده بود، او اولین طلای جهانی ایران بود. سال قبلش روزی که در مرحله‌ی نهایی ملی که در اصفهان برگزار شده بود و فولادگر طلا برد، در مراسم اختتامیه که در آموزشگاه مهاجر برگزار می‌شد، سالن از تشویق روی هوا رفت. فولادگر اصفهانی بود و اصفهان میزبان. آن روز کسی باور نمی‌کرد یکسال بعد فولادگر طلای جهان را ببرد.

به مرور طلایی‌ها شدند معلم‌های کارسوق‌ها، کارسوق کامپیوتر که بود هر کدام برایمان یک موضوع جدید را می‌گفتند.

مریم میرزاخانی، بابک فرزاد، امین صابری، رویا بهشتی، محمد مهدیان، روزبه پورنادر اولین نسل از الگوهای ما شده بودند، آنها دیگر سال بالایی‌ها نبودند، آن‌ها برگه‌های المپیاد مرحله ملی را تصحیح می‌کردند و آموزش می‌دادند، آن‌ها الگوهای هم‌نسل‌های خود شده بودند، الگوهایی بودند که به ما این باور را می‌دادند که جهانی‌شدن و در جهان برنده شدن آن‌قدرها هم دور نیست.


آن روزها در سمپادهای کشور تب المپیاد بود، تبی که بعدترها جایش را به کنکور داد! آن گروه نخست بودند که فضای آن روزها را ساختند، خودشان برای ما الگو شدند.

حالا ما یکی یکی این الگوها را از دست می‌دهیم. ما با شادی‌های آن‌ها شاد می‌شدیم و با ناراحتی‌شان ناراحت. شاید هیچ‌وقت آن‌ها نفهمیدند که چقدر برای ما الگو بودند؛ هیچ‌وقت نفهمیدند که چقدر ما دنبالشان می‌کردیم.

زمستان ۷۶ که اتوبوس در دره سقوط کرد، برای ما مهم‌ترین خبر آن بود، ما به هیچ یک از تیترها و خبرها کاری نداشتیم. آرمان بهرامیان که در آن اتوبوس فوت شد، برایمان غم داشت. سال‌ها از کنار مدرسه‌ای که به نام او نام‌گذاری شده بود، بغض می‌کردم. آن روز دنبال اسامی بازماندگان می‌گشتیم، هنوز هم وقتی ایمان افتخاری را می‌بینم، دوست دارم بگویم خدا را شکر که ماندی پیش ما.

انگار بخشی از نسل ما عضو یک باشگاه مخفی شده بودند، به قول میلان کوندرا، باشگاهی با الگوهای خودمان با دوستان خودمان، آن‌ها خیلی زود از ایران رفتند. بابک فرزاد هم زود رفت به کانادا و آمریکا، حدود دو سال پیش سرطانش آشکار شد و پس از سرطان بود که ارتباطاتش را گویا کم کرده بو،  وقتی مریم میرزاخانی رفت، خواستم مطلبی بنویسم، کیوان جباری عزیز گفت خواهر بابک از همه خواسته است، که کسی چیزی درباره سرطان بابک ننویسند.

دو سه هفته پیش بود که پیام توییتری بابک را دیدم و بغض کردم و دلیلش را تنها شاید همان اعضاء آن باشگاه می‌دانند. بابک نوشته بود، دیدار در آن سو!»

امروز خبر فوت بابک را در صفحه اینستاگرام کیوان جباری خواندم و لحظه‌ای دنیا ایستاد.

اولین مدال آور طلای المپیاد جهانی کامیپوتر  و هم دوره مریم میزاخانی درگذشت + بیوگرافی

اسطوره هایی که تکرار نشدنی هستند

احمد موحدیان عطار از فارغ التحصیلان دبیرستان شهید اژه‌ای اصفهان در زمان انتشار این پست نوشت:

«یه تعدادی بودیم که نمی‌دونم چرا و به چه دلیل توی مدرسه یه سری واسمون شدن الگو، واسمون شدن اسطوره. همه چیز از یه سری کارسوق شروع شد که چند شبانه روز میموندیم مدرسه و روی مسایل چالشی فکر میکردیم. همه چیز از اینجا شروع شد که یه تعدادی از سال بالایی ها به کوچکترها یاد می‌دادند که میشه روزها و روزها با یه مسئله سخت کلنجار رفت و در نهایت از حلش لذت برد. همه چیز از اونجا شروع شد که ما بخش بزرگی از لذتهای سن و سال نوجوونی رو دادیم و یه سری لذت های خاص دیگه رو تجربه کردیم.

بابک فرزاد عزیز یکی از پیشروهای المپیاد کامپیوتر بود که تو مسابقات کشوری مدال طلا و در رقابتهای جهانی مدال برنز رو کسب کرد-هم دوره مریم میرزاخانی. قطعا توی اون حرکت و اشتیاقی که تو نسل ما برای المپیادهای علمی ایجاد شد تاثیر بزرگی داشت. ما نسلی بودیم که همه کودکیمون توی جنگ لعنتی گذشته بود، همه دنیا غیر از ایران دشمن و متخاصم بهمون معرفی شده بود و رقابت های بین المللی واسمون به شدت حیثیتی بود.

من یادمه با سن پایینمم زمانی که تیمهای المپیادی برمی‌گشتند اصفهان، سعی می‎کردم حتما تو مراسم پیشوازشون شرکت کنم و به شدت احساس غرور ملی بهم دست میداد از این همراهی و به اندازه وسع خودم هم بخش مهمی از زندگیم رو کاملا به این مسیر اختصاص دادم.

داستان مدارس سمپاد و المپیادهای علمی در دوره ما لازمه به تفصیل در موردش بحث بشه، من فعلا نه ازش دفاع میکنم نه ردش میکنم.

صبح توی فیسبوک دیدم بابک فرزاد پیام خداحافظی گذاشته، بعد از یک دوره طولانی مبارزه با سرطان. چیزی که از صبح تا الان درگیرم کرده کاملا، جدا از همه صحبتهای بالا، لازمه بگم که من برای دوستان هم نسل و هم منش مثل ایشون احترام بسیار زیادی قایلم، چون جسارت مبارزه کردن را تا حد خوبی به ماها یاد دادن و به نظر من ارزش کاری که این دوستان کردن واقعا ستودنیه.



غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۳
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۰۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
0
0
همه نخبه ها باید از من یاد بگیرند
من حتی از نی ریز هم مهاجرت نکردم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۰۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
0
0
ممنون از شما كه خبرش را انتشار داديد .
اسماعیل ذکایی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
0
0
فقط می توان گفت روحشان شاد.حتما و مطمئنا که روحی شاد و آسوده دارند کما اینکه قبلا هم اینچنین بود.حیف و صد حیف که بین ما ایرانی های مقیم ایران نبود و دیگر هم نیستند.
یه تشکر هم از حسن نظر شما بچه های نی ریزان دارم که این خبر رو درج کردید.آخه ایشون یه نابغه علمی بودند و طبیعتا کسی نباید بشناسه ایشان رو.چون فکرش کار میکرد نه دهانش.
روحشان شاد
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها