شاید تیتر بالا موجب تعجب شود؛ اما متأسفانه یک واقعیت اجتماعی است که انعکاس گوشهای از آن را از زبان کارفرمایان و کارگران در صفحه دوم نیریزان فارس شماره 211 میبینید.
اینکه اقتصاد ایران در یک قرن گذشته تاکنون به دلایل گوناگون نتوانسته فرصتهای شغلی متناسب با رشد کمّی وکیفی جمعیت ایجاد کند، مسئلهای محرز است و علاوه بر آمارهای رسمی منتشر شده در ١٠٠ سال گذشته، تجربه تاریخی نیز تأییدکننده این موضوع میباشد. حداقل مردم ما تجربه مهاجرت بیکاران به کشورهای حاشیه خلیج فارس همچون کویت، قطر و دبی را به خوبی به یاد دارند؛ روندی که حداقل از دهه ١٣٣٠ خورشیدی بطور شتابانی رشد کرد.
علیرغم اصلاحات اقتصادی و رشد صنعت در دهه ١٣٤٠ به بعد و اجرای برنامه اصلاحات ارضی، آمارها بیانگر تداوم پدیده بیکاری هستند.
صنعت وکشاورزی رشد کرد اما همراه با آن هم جمعیت زیاد شد و هم سطح تحصیلات بالا رفت در نتیجه رشد اقتصادی متوازن با رشد کمّی و کیفی جمعیت نبود و جمعیت بیکار تقریباً بطور مداوم افزایش یافت. مراجعه به آرشیو مطبوعات در سالهای دهه ١٣٣٠ به بعد اطلاعات زیادی در این زمینه به ما میدهد.
به خوبی به یاد دارم در سالهای پایانی رژیم پیشین ایران، تعداد دیپلمههای بیکار بالا رفته بود بطوری که در اولین ماههای پیروزی انقلاب شاهد راهپیمایی و تظاهرات دیپلمههای بیکار در کشور و حتی شهرستان نیریز بودیم.
اما نکتهای که نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که متأسفانه عوامل فرهنگی بیکاری پررنگتر از عوامل اقتصادی آن بوده و هست.
... یکی از عوامل فرهنگی، فرهنگ پشت میزنشینی بوده و هست. هر چند خوشبختانه در حال کمرنگشدن است. علاوه بر آن دنبال کار جسمی و روانی راحت و بیزحمت یا کمزحمتبودن عامل فرهنگ دیگری است. بیکاران با تحصیلات و مهارت کم عموماً دنبال مشاغل خدماتی کمزحمت هستند.
ضعف آموزش کاربردی و مهارتی سومین عامل فرهنگی دیگری است که وقتی با دو عامل اول و دوم جمع میشود، تبدیل به یک مانع سخت میگردد. متأسفانه نظام آموزش عمومی و عالی ما نیروی ماهر که در میدان عمل بتواند کار عملی و با کیفیت انجام دهد، تربیت نمیکند. البته دراین میان باید تأکیدکرد که هنرستانها ومراکز فنی و حرفهای از این نظر بسیار کارآیی بیشتری دارند، دیپلمههای هنرستانها و کسانی که در دوره های کوتاه مدت ومیانمدت سازمان فنی وحرفهای شرکت میکنند، مهارت خوبی دارند و به همین لحاظ اکثراً جذب بازار کار میشوند.
ضعف نظم فردی، مقید نبودن به زمان و عادت نکردن به مقررات کار،چهارمین عامل فرهنگی است که موجب میشود فریاد کارفرمایان و سرمایهگذاران بالا رود. متأسفانه کم نیستند کارگران و کارکنانی که یاد نگرفته و عادت نکردهاند که باید سر ساعت مشخص سر کار حاضر شوند و سر ساعت معینی دست از کار بکشند و اگرمیخواهند مرخصی بروند یا ازکار انصراف دهند از قبل کارفرما را در جریان بگذارند. بسیاری از کارفرمایان شکایت دارند که وقتی صبح، کار را شروع میکنیم می بینیم یک یا چند نفر بدون اطلاع قبلی نیامدهاند و فعالیت اقتصادی را مختل میکنند.
از ضعف فرهنگ مهارتآموزی باید به عنوان پنجمین عامل فرهنگی یادکرد. متأسفانه فارغالتحصیل دانشگاهی ما و همینطور بیکار کمسواد ما حاضر است در خانه بنشیند یا در خیابان پرسه بزند و دائم دنبال کار دستمزدی، حقوق بگیری و ... باشد اما حاضر نیست وقت خود را در یک آموزشگاه فنی و حرفهای بگذارند ومهارت یاد بگیرد. اگر کامپیوتر، مکانیک، حسابداری، برق و ... خوانده، مدرک هم گرفته در دوران بیکاری برود و در میدان عمل، مهارت عملی وکاربردی بیاموزد و به اصطلاح ماهر شود.
باید پذیرفت هرچه جامعه صنعتیتر شود، نیازمند نیروی کار ماهرتر و متخصصتر میشود و لذا بیکاراننباید این نکته کلیدی را از یاد ببرند که بدون مهارت نمی توان انتظار شاغلشدن داشت.
همه این عوامل باعث شده، کارفرمایی که نیازمند کارگری کاری و منضبط است بگوید در طول ٨ ماه بیش از ٢٠ کارگر بیسواد و کمسواد آمدند ومدتی کار کردند و رفتند. در این مدت ضعف مهارت و بینظمی آنان بیشترین ضربه را به من زد بنابراین ناچارم از هموطنان بلوچ یا مهاجرین افغانی استفاده کنم.
از این جهت در درجه اول بیکاران ما باید شرایط کار را درک و سعی کنند در نگرش و دیدگاهشان تجدیدنظر کنند ودر درجه دوم نظام آموزش عمومی و عالی ما دست به بازنگری اساسی و بنیادین منطبق با نیاز جامعه بزند.
شاد و سالم و موفق باشید