تعداد بازدید: ۲۲۶۷
کد خبر: ۵۲۱۵
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۷ - ۲۲:۴۲ - 2018 10 October
برای تامین هزینه درمان پسر سرطانی‌اش مجبور به فروش کلیه‌اش می‌شود، وقتی می‌فهمد که پدر بچه‌ای که کلیه‌ را برای فرزندش خریده از خود او فقیرتر است از خیر دریافت پول می‌گذرد.
عصر روز شنبه (14 مهر) پدر یک کودک سرطانی (افشین ولیخانی) به همراه پسرش میهمان برنامه فرمول یک تلویزیون بود که چند روز پیش از آن با ویدیویی برای مردم شناخته شده بود.

ویدیویی که او را در نزدیکی محل خرید و فروش دلار نشان می‌داد اما نه برای خرید و فروش، بلکه برای خبر گرفتن از قیمت دلار و تأثیر آن روی داروهای پسر بیمارش. در آن مصاحبه اعلام می‌کرد که از ارزان شدن دلار بسیار خوشحال است چون داروهای پسر مبتلا به سرطانش که قبلا 1 میلیون و صد هزار تومان بوده بعد از گران شدن دلار  3 میلیون و سیصد هزار تومان شده است.

همان طور که اشک‌های ولیخانی پدر مخاطب‌های آن ویدیو را تحت‌تأثیر قرار داد، حرف‌هایش در برنامه فرمول یک هم استقبال زیادی به همراه داشت. البته او در این برنامه فقط از مشکلاتش نگفت بلکه مسئولان و حتی مردم را خطاب قرار داد و از آنها خواست که اگر شرایط را بهتر نمی‌کنند آن را بدتر هم نکنند.

حرف‌های دردآلود او به همراه صحبت‌های مستقیم با مردم و مسئولان کاری کرد که به یکی از سوژه‌های داغ مردم در فضای مجازی تبدیل گشته و ویدیوی او از آنروز هزاران بار باز نشر شد.

00:00 00:40


در میان این مصاحبه تلویزیونی که بارها شاهد اشک پدر و پسر مهمان برنامه بودیم علی ضیا (مجری برنامه ) پرده از رازی برداشت که نقطه عطفی در جریان داستان ولیخانی بود، اتفاقی تا حدی غیر قابل باور ولی کاملا واقعی.

افشین ولیخانی در پی فشارهای ناشی از هزینه‌های تامین درمان پسر بیمارش مجبور به فروش کلیه‌اش می‌شود اما وقتی می فهمد که پدر بچه‌ای که کلیه‌ را برای فرزندش خریده از خود او هم فقیرتر است از خیر دریافت پول گذشته و بدون دریافت هیچ پولی کلیه را اهدا می‌کند.

تیم برنامه با دیدن جای بخیه‌ها و کارت اهدا عضو رایگان و استعلام آن، به صحت این ماجرا پی می‌برند و این اقدام تاثیر گذار ولیخانی باعث می شود که علی ضیا بر روی آنتن آنرا اعلام کند. مجری برنامه گفت: این کار او آنقدر روی من تاثیر گذاشت که با وجود مخالفت خودش و فروتنی که به خرج می‌داد نتوانستم آن را اعلام نکنم.

آنچه هر مخاطبی را تحت تاثیر قرار می دهد این فداکاری افشین ولیخانی در مقابل پدر و پسر بیمار دیگری است که از خود او به لحاظ مالی پایین‌تر بوده‌اند اما با توجه به نیازی که خود او به پول داشته در مقابل موقعیت به وجود آمده نتوانسته است بی‌تفاوت باشد و کاری کرده است کارستان.

قصد ندارم مقایسه‌ای بین او و برخی آدمهای دیگر صورت دهم که استطاعت مالی بسیار زیادی دارند اما یک هزارم چنین بخشش‌هایی در وجود آنها نیست، همه کمابیش در مسیر زندگی چنین افرادی را دیده ایم یا ازشان شنیده‌ایم.

حدیث جوانمردیِ انسان‌های مستغنی نیازمند
در داستانهای قدیمی آمده است که روزی قلندری سواره بر اسب در بیابانی به رهگذری می‌رسد که از فرط تشنگی و گرسنگی بی حال افتاده و رمقی برای او نمانده است مرد از اسب پیاده شده و از مشکی که به همراه دارد به او آب می‌دهد بعد از چند لحظه‌ای که شخص رهگذر از نوشیدن آب دوباره چشمانش باز شده و می‌نشیند.

قلندر از خورجینش به او نان و روغن داده و شخص رو به موت کاملا جان تازه گرفته و زنده می‌شود و در لحظه ای که قلندر حواسش نیست بر روی اسب پریده و به تاخت دور می‌شود، قلندر صدایش می زند که بایست کاریت ندارم فقط می خواهم یک خواهش ازت داشته باشم، مرد رهگذر سوار بر اسب می ایستد و از دور به قلندر گوش می‌دهد، قلندر می‌گوید: کاری به کارت ندارم و برو، فقط ازت می‌خوام داستانی که اینجا اتفاق افتاد را برای هیچ کس و هیچ کجایی تعریف نکنی تا رسم جوانمردی از بین نرود.

حال داستان افشین ولیخانی نقطه مقابل این روایت قدیمی است و باید هر جا رسید و نشست آنرا تعریف کرد تا رسم جوانمردی انسانهای مستغنی در عین نیازمندی هر چه بیشتر به گوش همگان برسد.

بعد از تحریر :
بسیاری از دوستان درخواست کرده اند شماره کارت افشین ولیخانی را اعلام کنید تا کمک کنند اما برنامه فرمول یک در صفحه اینستاگرامشان اعلام کرده اند که: « خدا رو شكر مشكل علي وليخاني حل شد، لطفا پول واريز نكنيد، دوستاني شماره حساب موازي دادن ، لطفن اعتماد نكنيد از همه ي دوستان كه پست و شماره كارت رو گذاشتند تشكر مي كنيم و اينكه ديگر لازم به كمك مالي نيست لطفا شماره كارت رو برداريد كه سواستفاده نشه »

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها