مدتی بیکار بودم واقعاً دپرس شدم
بس که رفتم کاریابی خسته و مفلس شدم
این طرف هی نامه دادم، آن طرف راهی شدم
بس که رفتم پاپتی در هر طرف، بی حس شدم
در پی وام آنقَدَر رفتم به سوی بانکها
که برای قسطهایش ثبت در گینس شدم
توی کفتربازی اصلاً همردیف من نبود
عامل توزیع کفترهای ژن خالص شدم
در مسیر مدرسه همواره میخوردم کتک
توی درس اما همیشه عاشق قبرس شدم
در تمامی محل، در عرصه پرتاب تف
در میان دوستانم ، چهره ای شاخص شدم
غصه «عفّت» مرا در فیلمهایش نفله کرد
توی کُشتی کج ، اسیر هیکل «شِیمِس » شدم!
بعد چندی دیدم اینها هم نگردید آب و نان
از غم و دلواپسی مستوجب ام.اس شدم
یک نخ سیگار از فردی گرفتم تش زدم
سرفه کردم، زرد گشتم، خسته از خسخس شدم
از خدا شاکی چرا من را در این مُلک آفرید
از بشر شاکی چرا از جورشان ناقص شدم
مدتی اینجور طی شد تا از آن اوضاع حاد
لاغر و پژمرده و سرگشته و دپرس شدم
تا که آمد انتخابات و به عشق مردمم
ثبت نامیدم، سُریدم، وارد مجلس شدم!
بعد از آن آوارگی باید چه میکردم رفیق؟
کِل زنان، بشکن زنان، مشغول بیزینس شدم!!
نظر شما