چند روز پیش برای گرفتن سفارش یک بنر برای تبلیغ آرایشگاه خواهر مکرمه عیال به تابلوسازی و پارچهنویسی سر خیابان رفتم. رستم پسر مش گلجان هم آنجا بود.
رستم جوان بیتجربه و قمپزی است که جدیداً در روابط عمومی یک شرکت حمل و نقل استخدام شده و از بچگی عادت داشت خودش را نخود هر آشی بکند!
پسر مش گلجان طبق معمول و عادت همیشگی در حالی که دستهایش را دو برابر عرض شانهاش باز کرده بود و با زبانش نصف سبیلش را به زور به داخل دهانش کشیده و آن را میجوید و مثل لاتهای تهران سعی میکرد موقع حرف زدن دهانش را کج کند و حرف بزند، در حال صحبت و چانه زدن با تابلونویس بیچاره بود!
تابلو نویس که معلوم بود از پرچانگی رستم به ستوه آمده در حالی که کمی برافروخته بود پرسید: آقا رستم بالاخره نگفتی با چه خط و فونتی بنر را برایتان بنویسم؟
رستم که معلوم بود از تایپ و خط و فونت و کلاً نوشتار با کامپیوتر سر در نمیآورد لبش را کج کرد و مثل داش مشتیهای سیر و صبور گفت: فرقی نمیکنه! فقط خیلی به چشم بیاد و خوش رنگ و بزرگ باشه!
من که ساکت ایستاده بودم و از پر حرفی و قمپزبازیهای رستم پسر مش گلجان از تعجب دهانم مثل ماهی دودی باز مانده بود، با خودم گفتم: یعنی رستم چه متنی را میخواهد روی بنر بزند که میگوید خیلی بزرگ وخوش رنگ و چشمگیر باشد؟!
با خودم گفتم نکند مش گلجان به سفر زیارتی رفته یا نکند خدای ناکرده کسی فوت شده!
در همین افکار گیج و منگ ایستاده بودم که تابلونویس فلکزده از رستم پرسید: کیفیت بنر در چه حدی باشه؟!
رستم ته کله نیمه تاسش را با نوک انگشتش خاراند و گفت: بهترین و با کیفیتترین نوع بنر رو کار کن.
تابلونویس دو توپ بنر خام را جلوی رستم گذاشت و گفت: این دو تا نمونه بنر رو داریم. این یکی جنسش متوسط و ایرانیه که با دو تا باد و یه تابش خورشید از بین میره و این یکی خارجی و با کیفیته و چندین ماه دوام میاره!!!
رستم بادی به غبغب انداخت و گفت: از بنر خارجی استفاده کن که کیفیتش بهتره!
بعد در حالی که جمله متن را که روی یک مقوای باکس سیگار وینستون نوشته بود به زور زیر شیشه میز تابلوسازی میگذاشت از آنجا دور شد!
با کنجکاوی خودم را سر میز رساندم و جمله را خواندم!
«سال حمایت از کالای ایرانی مبارک باد! / روابط عمومی شرکت ...! »
قربانتان غریب آشنا