/ گاهی همسرم را با گرفتن زن دوم تهدید میکنم!
/ باید در دعوا گذشت باشد، خصوصاً در بحثهای زن و شوهری
/ وقتی میدانم این حرف باعث ناراحتی همسرم میشود، چرا باید چنین حرفی بزنم؟
/ اگر زن اول مشکل نداشته باشد، مرد هم بیجهت به دنبال زن دوم نمیرود
/ اگر زن دوم بد بود که قانون و شرع آن را تأیید نمیکرد!
/ کار درستی نیست که مرد سرِ همسرش هوو بیاورد
/ زن دوم در طایفه ما یک چیز عادی است!
/ اگر کسی را سراغ داشتید، من در خدمتتان هستم!!!
/ مگر عقلم را از دست دادهام که زن دوم بگیرم؟!
از همان قدیمالایام گفتهاند دعوا نمک زندگی است. دعوا و بحثی که مسلماً چه کم و چه زیاد، بین همه زن و شوهرها وجود دارد. در این بین اما وقتی اوضاع خیلی وخیم میشود و بحث بالا میگیرد، که پای زن دوم در میان باشد.
صحبتی که گهگاه بیشتر مردان آن را به شوخی و گاهی جدی عنوان میکنند و باعث رنجش خانمها میشوند. گزارش اولین هفته امسال را به این موضوع اختصاص دادیم و نظر چند تن از همشهریان را در این مورد پرسیدیم.
میگویند عاشقی تا چهل روز است!
مسلم بیگی ٣٥ ساله اهل بوانات و ساکن نیریز است. در مورد روابط زن و شوهری و همسر دوم میگوید: مسلماً بین هر زن و شوهری بحث پیش میآید اما راستش را بخواهید اگر من از همسرم ناراضی باشم شروع میکنم به ایرادگرفتن از او. از نشستن و راهرفتنش گرفته تا لباس پوشیدن و... گاهی هم با گرفتن همسر دوم تهدیدش میکنم که البته بیشتر یک شوخی است، چون همسرم را از صمیم قلب دوست دارم و البته این را هم بگویم که همسرم هم در جواب حرف من کم نمیآورد و میگوید برو بگیر ببینم از ما بهتران را میتوانی پیدا کنی یا نه؟!
به نظر من آدم باید از همان روز اول چشمش را باز کند تا همان انتخاب اول و آخرش باشد و مشکلات بعدی پیش نیاید. چون همیشه میگویند عاشقی تا چهل روز است و بعد از چهل روز انسان چشمش باز میشود و بدیهای طرف مقابل را میبیند.
میخندد و میگوید: سؤالاتی میپرسید که آدم جرئت نمیکند راستش را بگوید، ببینم کاری میکنید که من را کتک بدهید یا نه؟ این را هم بگویم که آقایانی که زن دوم میگیرند حتماً برای خودشان دلایلی دارند. اگر زن اول مشکل نداشته باشد، مرد هم بیجهت به دنبال زن دوم نمیرود.
کی از زن جوان بدش میآید؟!
علی علیمردانی ٥٤ ساله در مورد زمانهایی که با همسرش اختلاف دارد میگوید: گاهی دعواهایمان بالا میگیرد و کار حتی به ناسزا میکشد. به خانمم میگویم بیرونت میکنم بروی خانه پدرت و او هم میگوید مهریهام را بده تا بروم.
جوانتر که بودم با گرفتن زن دوم هم تهدیدش میکردم ولی حالا نه! ترس مردها از خرج است وگرنه به جای یک زن، ده تا میگرفتند. والا کی از زن جوان بدش میآید. ها؟! همان روزها هم اگر همسرم لج میکرد، بدون تعارف میگرفتم اما چیزی که بود، زود کوتاه میآمد. بعضی مردها واقعاً حقشان است. وقتی بعضی از زنها آبروی مردشان را نگه نمیدارند و اهل هزار جور کلک و حقه و بهانه هستند، مرد هم زن دیگری را انتخاب میکند دیگر. اصلاً زن دوم گرفتن چه ایرادی دارد؟ اگر بد بود که قانون و شرع آن را تأیید نمیکرد. خیلی از مردها، یکی دو ماه اول دزدکی زن میگیرند و بعد هم که همسر اولشان فهمید، کاری از دستشان برنمیآید و همه چیز عادی میشود.
سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندند
محسن دهقانی ٤٢ ساله عقیده دارد باید در دعوا گذشت باشد، خصوصاً در بحثهای زن و شوهری.
ادامه میدهد: مگر میشود در خانهای بحث نباشد، اما مهم این است که باید در دعوا گذشت داشت و اگر هر دو طرف گذشت داشته باشند، همه چیز درست میشود.
کمی این پا و آن پا میکند و میگوید: خدا را شکر دعواهای من و همسرم آنقدرها بالا نمیگیرد که کار به تهدید برسد، آن هم تهدیدی مثل زن دوم! خوب زنها به این چیزها خیلی حساسند و حتی شوخیاشان هم برایشان قشنگ نیست. وقتی میدانم این حرف باعث ناراحتی و اعصابخردی همسرم میشود، چرا باید چنین حرفی بزنم؟ زنها هم که خدا را شکر شوخی سرشان نمیشود. مگر مریضم سری را که درد نمیکند، دستمال ببندم؟ چون از همسر و زندگیام راضیام، هیچوقت چنین کاری نمیکنم.
او از کسانی است که به قول خودش تحت شرایط خاصی با همسر دوم موافق است.
میگوید: خوب کسی که همسرش فوت کرده، این حق را دارد که زن بگیرد، حتی اگر سنش زیاد باشد. اما به نظرم کسی که همسر دارد، کار درستی نیست که سرِ همسرش هوو بیاورد و من این کار را تأیید نمیکنم.
زن دوم در طایفه ما یک چیز عادی است!
با مرد میانسالی گفتگو میکنم که راضی به صحبت است اما تا موضوع گزارش را میفهمد، عذرخواهی میکند، به مرد دیگری برای ادامه گزارش اشاره میکند و بدون حرف دیگری راهش را میکشد و میرود.
به سراغ مردی میروم که مرد میانسال به او اشاره کرده. آقای «ر» که انگار مرد میانسال را میشناسد، با شنیدن موضوع گزارش با خنده میگوید: آن آقای میانسال دو زن دارد و اتفاقاً خیلی هم زنذلیل است و به همین خاطر حاضر به صحبت نشد.
خودش که٤٠ ساله است در مورد زن دوم میگوید: زن دوم اگر قسمت شود خیلی هم خوب است. به نظر شما بد است؟ اگر کسی بتواند خرجی بدهد چرا بد باشد؟ والا ثواب هم دارد.
میخندد و بعد چهرهاش کمی جدی میشود و دوباره میگوید: جلوی خانمم هم این را میگویم. بدش میآید که بیاید! هیچ خانمی از این موضوع راضی نیست ولی خوب باید با این موضوع کنار بیاید، چون زن دوم در طایفه ما یک چیز عادی است.
زنی میانسالی که به نظر نمیرسد همسرش باشد و با لباس محلی کنار دستش ایستاده میگوید: در طایفه ما مردانی بودهاند که حتی ٣-٤ تا زن هم گرفتهاند. خیلی از زنها راضی نبودهاند و بعضیها هم خودشان برای شوهرشان پا پیش گذاشتهاند، الان هم دارند در کمال صلح و صفا با هم زندگی میکنند.
شما کسی را سراغ ندارید؟
به مغازه یکی از کاسبکاران قدیمی شهرمان سر میزنم که به قول خودش ٤-٨٣ سال سن دارد.
میگوید: بعد از ٦٠ سال زندگی، هر روز با خانمم بحث داریم. نمیتواند کاری انجام دهد و دست و پایش از کار افتاده، اما زبانش نه! سر بچه، سر کارکردن، سر همه چیز با هم بحث داریم.
در مورد زن دوم که میپرسم میگوید: اگرگیرم بیاید چرا که نه؟!
کمی مِن ومِن میکند.
شما کسی را سراغ ندارید؟ اگر کسی را سراغ داشته باشید و بانی خیر بشوید که خیلی خوب است!
از واکنش خانم و بچههایش که میپرسم میگوید: چرا باید ناراحت شوند؟ خدا راضی، بندهخدا راضی، پیر و پیغمبر راضی، مگر میخواهم کار بدی انجام دهم؟ با این کار تمام مشکلاتم حل میشود. هم به کارهایم رسیدگی میشود و هم از این تنهایی درمیآیم! یکی را میخواهم که با من همدل باشد. کسی که جانی و قلبی با هم باشیم. به هر حال اگر کسی را سراغ داشتید، من در خدمتتان هستم!!!
کسی را به کنیزی قبول کن!
الف. ن مردی ٣٤ ساله است که عجله دارد.
او میگوید: مگر عقلم را از دست دادهام که زن دوم بگیرم؟ والا توی همان یکی هم ماندهام، البته بارها به شوخی به همسرم گفتهام یکی را به کنیزی قبول کن تا کارهایت را انجام دهد که با واکنش تند او مواجه شدهام!
تقصیر ما دخترهاست!
مینا ٢٠ ساله، مجرد، ساکن نیریز و دانشجوی یزد است. او که پدر و مادرش جدا از هم زندگی میکنند، میگوید: به نظر من بیشتر مشکل از زنهاست. الان پدر و مادر خودم سر این موضوع با هم مشکل دارند. مادرم تمام وقتش را صرف خانه و بچهها میکند و تقریباً برای پدرم وقتی نمیماند. خوب پدرم هم از این موضوع شاکی است و چند وقتی است ساز همسر دوم را کوک کرده. البته این را هم بگویم ٧٠ درصد مردهایی هم که زن میگیرند، به خاطر ما دخترهاست که آنها را از راه به در میکنیم!
میسوزم و میسازم!
مژگان ٤٠ ساله است و از زندگیاش راضی.
او میگوید: ترجیح میدهم زمانهایی که با همسرم بحثم میشود، کوتاه بیایم تا دعوا کش پیدا نکند. گاهی هم پیش میآید که شوهرم به شوخی میگوید همینطور سر به سرم بگذار تا یک زن دیگر بگیرم! من هم میگویم برو بگیر، دو تا بگیر، چهارتا بگیر. خوب میدانم که توی خرج همین یکی هم مانده!
کمی فکر میکند و میگوید: ولی جدیجدی این روزها زن دوم خیلی باب شده. من که فکر میکنم اگر روزی همسرم زن دوم بگیرد به خاطر بچهها هم که باشد میسوزم و میسازم.
مردهایی که زن دوم میگیرند،
درک ندارند
خانم شاهسونی ٢٨ ساله خودش را یکی از زنان خوشبخت میداند که بعد از چند سال زندگی مشترک هنوز با شوهرش دعوای آنچنانی نداشتهاند.
میگوید: دعوا که نمیکنیم اما اگر بحث کوچکی هم باشد این شوهرم است که منتکشی میکند، چه برسد به اینکه بخواهد حرف زندوم را پیش بکشد. همیشه میگوید سلطان و ملکه قلب من تو هستی!
ادامه میدهد: مردهایی که زن دوم میگیرند، مرد نیستند و درک ندارند؛ اگر درک داشتند که میدانستند زنی که زندگیاش را به پای مردش گذاشته، سزاوار هوو نیست.
از او جدا میشوم!
خانم سلطانی ٣٢ ساله همراه دو بچهاش در خیابان است. میگوید: مسلماً بحث در هر خانوادهای هست. مثلاً زمانهایی که من و همسرم با هم بحثمان میشود، همسرم میگوید تا یک هفته حق نداری به خانه پدرت بروی یا چیزهای دیگر اما تا بهحال پیش نیامده که مرا با گرفتن همسر دوم تهدید کند. اگر هم نهایتاً یک روز بخواهد زن دوم بگیرد من از او جدا میشوم. کسی که با دو تا بچه به فکر تجدیدفراش باشد، ماندن کنار او جایز نیست.
مردانی که شلوارشان دوتا میشود!
سمانه ٣٦ ساله از زنان دیگری است که معتقد است در هر خانهای بحث وجود دارد.
او میگوید: خوب من و شوهرم جزء زن و شوهرهایی هستیم که با هم زیاد بحث میکنیم و گاهی یک موضوع کوچک تبدیل به یک بحث بزرگ و پشتبند آن دعوا و حتی فحش و ناسزا میشود، اما اینکه همسرم بخواهد به طور جدی و با گرفتن همسر دوم مرا تهدید کند نه، هنوز پیش نیامده؛ البته گاهی به شوخی حرفهایی میزند که من زیاد جدی نمیگیرم.
سمانه ادامه میدهد: خیلی از زنها با نداری و بیپولی مردشان میسازند و حتی گاهی با سیلی روی خودشان را سرخ نگه میدارند اما همین که شوهرشان به نان و نوایی رسید و شلوارش دو تا شد فوری سر زن اول خود هوو میآورد یا کسی را صیغه میکند که این اصلاً درست نیست.
سمانه میگوید: امیدوارم چنین مردانی هیچوقت به جایی نرسند و از این که هستند گداتر و محتاجتر شوند!