تعداد بازدید: ۱۷۴۹
کد خبر: ۴۲۸۱
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۸ - 2018 06 March
دکتر ابراهیم رضایی، پزشک سالهای اول انقلاب نی‌ریز:
عابد نعمتی گروه گزارش

/ رابطه صمیمی من با نی‌ریزی‌ها قابل وصف نیست
/ نترسیدن کودک بشنه ای از آمپول، هنوز برایم تازگی دارد
/ ٥٠ درصد بهبودی بیمار، در گرو اعتمادش به پزشک است
/ بیمار، ماشین نیست که تعمیرش کنید
/ علم ما به سرعت در حال پیشرفت و تغییر است
/ ایستادگی کن تا روشن بمانی؛ شمعهای افتاده خاموش می‌شوند

قدیمی‌های نی‌ریز او را خوب می‌شناسند. پزشکی که هنوز هم خیلی‌ها به او و تشخیص خوبش اعتقاد دارند و برای درمان به مطبش در استهبان می‌روند. به گفته خودش همین اعتقاد و اعتماد، ٥٠ درصد راه درمان است.


دکتر ابراهیم رضایی، اول فروردین ماه سال ١٣٢٧ خورشیدی در استهبان متولد شد. پدرش اصالتاً اهل نی‌ریز و مادرش اهل استهبان بود. او دوران ابتدایی را در مدرسه مغربی به پایان رساند؛ مدرسه‌ای که معلم کلاس اول ابتدایی‌اش مرحوم سیدمحمدحسین تابعی پدر دکتر سیدضیاءالدین تابعی بود.


ابراهیم رضایی دوره خدمت سربازی خود را بعد از گرفتن دیپلم با عنوان سپاه دانش دوره دوازدهم در روستایی دوردست در منطقه اشکِوَر شهرستان رودسر به نام دلیجان در استان گیلان به عنوان معلم خدمت کرد.


همچنین دو سال در روستاهای شهرستان فسا معلم بود و در سال ١٣٥٠ در رشته زیست‌شناسی وارد دانشگاه جندی‌شاپور اهواز شد. یک‌سال بعد پس از کنکور، در رشته پزشکی وارد دانشگاه تبریز شد و طب عمومی خود را در آن دانشگاه به پایان رساند. پس از فراغت از تحصیل، با رتبه ممتاز و معدل ٨/٣ از ٤ در ششم شهریور سال ١٣٥٨ در شهرستان نی‌ریز مشغول به کار شد و چند سال به عنوان سرپرست بهداشت و درمان شهرستان نی‌ریز انجام وظیفه نمود. 


زمانی که او درس می‌خواند، تحصیل در مدرسه و دانشگاه به علت کمبود امکانات اعم از معلم، مدرسه، امکانات مادی و رفاهی و کتابهای درسی کاری بس دشوار بود و قبول‌شدن در دانشگاه برای افرادی نظیر او بیشتر به رؤیا شبیه بود تا واقعیت. در این شرایط، برای قبولی در دانشگاه تنها چیزی نزدیک به چهار ساعت در شبانه‌روز استراحت می‌کرد و مابقی اوقات مشغول درس‌خواندن بود. 


او می‌گوید: «در شهریور ماه ١٣٦٢ به شهرستان استهبان منتقل شدم و به عنوان رئیس بیمارستان امام خمینی(ره) و رئیس مرکز بهداشت مشغول به خدمت شدم. در کنار پزشکی، مسئولیتهای دیگری نیز داشتم؛ از جمله ریاست شورای شهر استهبان در دور اول، مدیر عامل سابق انجمن حمایت از زندانیان و همچنین ریاست مجمع مشورتی استان فارس. در حال حاضر نیز به عنوان پزشک قانونی شهرستان استهبان و رئیس شورای حل اختلاف زندان در خدمت مردم صبور و با محبت این شهرستان هستم. »


در سال ١٣٥٨ که اوایل انقلاب بود، به دلیل کمبود شدید پزشک، بیشتر پزشکان هندی و بنگلادشی بودند و پزشک ایرانی بسیار کم بود. زمانی‌که او وارد نی‌ریز شد، تنها دکتر علی‌اکبر مربی و دکتر رحیم آموزمند پزشکان ایرانی بودند و بعداً دکتر احمد انصافداران، دکتر مرتضی و حمید خوش‌نیت و سپس دکتر عزیز‌ا... سرپوش به جمعشان پیوستند. 


دکتر رضایی که یکی از خصوصیات اخلاقی‌اش برقرار کردن ارتباط عاطفی با بیمار و شنیدن حرفهای آنهاست، از زمان خدمتش در نی‌ریز می‌گوید: «اولین محل خدمتم درمانگاه آبادزردشت (کوی سجاد) بود. در مدت کوتاه خدمتم در شهرستان نی‌ریز، شبانه‌روز آنچه در توان داشتم برای مردم دوست‌داشتنی آن در طبق اخلاص نهادم و در دو شیفت و بعضاً سه شیفت متوالی انجام وظیفه ‌کردم؛ آن هم با حقوق ماهیانه ٦٥٠٠ تومان و کرایه منزل ماهیانه ٣٠٠٠ تومان. آن روزها به بیشتر روستاها سر می‌زدم و به مداوای بیماران می‌پرداختم. با جهاد سازندگی همکاری نزدیکی داشتم و حتی روزهای تعطیل نیز از مداوای بیماران چه در شهر و چه در روستا غافل نبودم.»


او ادامه می‌دهد: «اگر افتخاری در زندگی داشته باشم، همین بس که در شهرستان نی‌ریز بدون هیچ چشمداشتی در شرایط بحرانی اول انقلاب که با کمبود پزشک و امکانات مواجه بودیم، با تمام توان مشغول خدمتگزاری به مردم قدرشناس نی‌ریز بودم. بسیار خوشبختم با وجود سالهای زیادی که از آن زمان می‌گذرد، هنوز مردم فهیم و بافرهنگ نی‌ریز مرا فراموش نکرده‌اند و روزانه تعدادی از مراجعانم را تشکیل می‌دهند.  باور کنید چنان رابطه صمیمی و خوبی بین ما است که قابل وصف نیست. برای من بسی مایه افتخار است که با وجود تعداد قابل توجهی از همکاران پزشک باسواد و باتجربه در شهرستان نی‌ریز، آنها به من مراجعه می‌کنند.»


از فعالیتهای ماندگار او در شهرستان نی‌ریز و اوایل انقلاب، راه‌اندازی و تجهیز خانه‌های بهداشت روستایی، راه‌اندازی درمانگاه شبانه‌روزی ولیعصر مرحوم آیت‌ا... سیدفخرالدین فال‌اسیری و بیمارستان شهدای نی‌ریز بود. آن زمان با توجه به پیروزی انقلاب، از پیمانکار خلع ید و کار ساخت بیمارستان متوقف شد. این بود که ما کمیته ٥ یا ٧ نفره‌ای تشکیل دادیم تا کار ساخت بیمارستان ادامه یابد و به پایان برسد. 


ارتباط صمیمانه او با بیماران، شامل کودکان هم می‌شود و خیلی راحت با آنها ارتباط برقرار می‌کند. به بیان خودش، به کودکان علاقه زیادی دارد.


او یکی از خاطرات زیبای آن دوران را تعریف می‌کند: «در روستای بشنه مشغول ویزیت بیماران بودم. کودکی خردسال که همراه مادرش بود، گریه می‌کرد و بیقرار بود. من به مادرش گفتم به بچه بگویید کاری با او نداریم و آمپول به او نمی‌زنیم. اما مادر بچه گفت گریه بچه به خاطر آن است که می‌گوید چرا آقای دکتر مرا معاینه نمی‌کند. کودک را معاینه کردم. نسخه‌ای هم که شامل داروهای تقویتی بود، تجویزنمودم؛ اما کماکان گریه کودک ادامه داشت. مجدداً جویای علت شدم. مادرش در پاسخ گفت که کودک می‌گوید چرا آقای دکتر به من آمپول نمی‌زند؟! باورم نمی‌شد. با خود فکر کردم شاید او نمی‌داند آمپول دردناک است. بالاخره پس از کشمکش‌های زیاد تسلیم خواسته کودک ٤ ساله شدم. آمپول ب کمپلکس که تقریباً عوارضی ندارد،

تجویز نمودم و آقای محمدحسین احتشامی هم تزریق نمود. گرچه تزریق این نوع آمپول دردناک است، ولی کودک آرام گرفت و رهسپار منزل شد. باور کنید عدم ترس کودک از آمپول، هنوز برایم تازگی دارد.»


به گفته دکتر رضایی، محیط نی‌ریز چه در گذشته و چه حال، برای او محیطی با خاطرات خوب، آرامش‌بخش، پرجاذبه، با مردمانی قدرشناس، مهربان، توصیف‌ناشدنی واهل فرهنگ و ادب بوده و هست.


و خاطره‌ای دیگر از نی‌ریز تعریف می‌کند: «یکی از روزهای ماه مبارک رمضان به اتفاق جناب آقای دکتر احمد انصافداران، به علت کسالت حال مرحوم آیت‌ا... سیدمحی‌الدین فال‌اسیری به منزل ایشان رفتیم. آیت‌ا... سیدمحمد فقیه امام جمعه محترم، جناب آقای سمتی فرماندار وقت و تعدادی از معتمدان شهر نیز حضور داشتند. پس از امر طبابت، بحث کمبودهای بهداشت و درمان شهرستان نی‌ریز به میان آمد که عرض کردم کمبود آمبولانس بسیار محسوس است. همان جا حضار در منزل آیت‌ا... فال‌اسیری متقبل شدند شش‌دستگاه آمبولانس خریداری کنند که در کمتر از سه ‌ماه همه آمبولانسها برای روستاهای رودخور، قطرویه، مشکان، آباده‌طشک و نی‌ریز آماده شد.»


او معتقد است ٥٠ درصد بهبودی بیمار در گرو اعتمادش به پزشک است و زمانی بیمار از تجویز داروی پزشک نتیجه می‌گیرد که به آن اعتماد داشته باشد. 


می‌گوید: «مثلاً مواردی بوده که من همان داروهایی که همکارانم در شهرهای دیگر داده بودند، به نوعی برای بیمارم تجویز کردم. اما چون بیمار از راه دوری آمده بود و اعتماد داشت، جواب گرفت و داروها را دقیق و کامل استفاده کرد.»


او ادامه می‌دهد: «همیشه به همکاران پزشکم می‌گویم حتماً ارتباط عاطفی و حس همدردی‌تان با بیمار برقرار باشد. بیمار را مثل یک وسیله مکانیکی فرض نکنید. او ماشین نیست که بخواهید تعمیرش کنید. چرا که اگر بیمار احساس کند پزشک با او همدرد است و او را عضو خانواده خودش می‌داند، هم بهتر نتیجه می‌گیرد و هم دارو و حتی اعمال جراحی‌اش مؤثرتر واقع می‌شود.»


او تأکید می‌کند یک پزشک حتی‌المقدور باید در دسترس بیمارش باشد و به او مشاوره دهد.


دکتر رضایی استاندارد وقت گذاشتن یک پزشک را برای پزشکان عمومی ٤ تا ٥ بیمار در یک ساعت، پزشکان متخصص ٣ تا ٤ بیمار و روان‌شناسان، ٢ بیمار در ساعت عنوان می‌کند که به بیان او اگر غیر از این باشد، بیمار متوجه شده و باعث می‌شود برای یک بیماری ساده چندین بار به پزشکان مختلف مراجعه کند. 
او می‌گوید: «این نوع بیمار دیدن، اعتبار پزشک و اعتماد بیمار را کاهش می‌دهد.»


دکتر رضایی در عین حال اضافه می‌کند: «اما گاهی اوقات دیگر چاره‌ای نیست و تعداد مراجعه بیماران زیاد است. مثلاً فلان استاد دانشگاه هفته‌ای دو بعد از ظهر می‌خواهد بیاید مطب و پاسخگوی یک استان هم باشد. همین باعث می‌شود که هم تا دیروقت بماند و هم کمتر فرصت معاینه داشته باشد. علم ما هم به سرعت در حال پیشرفت و تغییر است. باور کنید چیزی که من زمان دانشگاهم خواندم، الآن دیگر کارایی زیادی ندارد. داروهای آن زمان هم از رده خارج شده و وجود خارجی ندارد. چون عوارضی داشته که موارد دیگر جایگزین آن شده است.»


او مطرح شدن ناگهانی برخی پزشکان را قبول ندارد و اصل را توان علمی افراد می‌داند. 


دکتر رضایی بر این باور است که در اقتصاد پزشکی، پزشکان باید اطمینانی برای آینده داشته باشند. چون به بیان او، از کار افتادگی برای پزشک هم هست؛ کما این که او بیشتر در معرض ابتلا به بیماری قرار دارد.


می‌گوید: «زمانی که نی‌ریز بودم، ٦٥٠٠ تومان حقوقم بود. ٣٠٠٠ تومان بابت کرایه خانه می‌دادم و با ٣٥٠٠ تومان زندگی خیلی خوبی داشتم. ولی الآن دیگر نمی‌توانم و خیلی مسائل باعث می‌شود که پزشک دیگر آن حکیم قدیم نباشد.»


او توصیه‌ای به مردم نی‌ریز و استهبان می‌کند و آن، گفتار معروف استاد الهی قمشه‌ای است: «نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشم‌هایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی بگوید که قلبتان باور نکرده، (صادقانه زندگی کنید). ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت می‌رویم؛ ما موجوداتی بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده‌ایم. »


دکتر رضایی می‌گوید: «اگر زمان به عقب برگردد، باز به سمت آرزوی دیرینه‌ام که از دوران کودکی و نوجوانی در رؤیاهایم بود می‌روم تا بتوانم در کسوت یک طبیب در خدمت مردم باشم؛ با این تفاوت که تحصیلاتم را نیمه‌کاره رها نمی‌کنم. »


و در پایان، حاصل تجربه زندگی‌اش را برای جوان‌ها در این عبارت خلاصه می‌کند: «ایستادگی کن تا روشن بمانی، شمع‌های افتاده خاموش می‌شوند. درختان ایستاده می‌میرند و برگها در خزان. »


با آرزوی سلامتی و سربلندی برای مردم شهرستانهای استهبان و نی‌ریز.

 


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها