هر از گاهی یکی از آسیبهای اجتماعی رخ مینماید و موجب تعجب و بهت مردم میشود.
شنیدن اخبار آسیبهای اجتماعی گزنده و ناراحت کننده است و در برخی موارد به شدت روح و روان را جریحهدار میکند؛ اما به هر حال واقعیت اجتماعی است.
خبر خودکشی نوجوان پسر ١٦ ساله ورزشکار در شهرستان نیریز یکی از این خبرها است.
شاید در افکار عمومی اولین سؤال این باشد که علت این آسیبها و انحرافات اجتماعی چیست؟ راهکار کدام است؟ مقصر کیست؟ معمولاً افکار عمومی سریعاً سراغ آخرین راهکار میرود؛ یعنی خواهان اشد مجازات برای بزهکاران میشود. در حالی که از منظر آسیبشناسان اجتماعی این آخرین راهکار است نه اولین!
به این معنی که قبل از آنکه پلیس و دستگاه قضایی و سایر مسئولان و سازمانهای دولتی بخواهند با متهمان و احیاناً مجرمان برخورد کنند و آنها را به مجازات قانونی برسانند، باید از نهادهای اجتماعی و فرهنگی مطالباتی داشت تا کار به گام آخر و مجازات کیفری نرسد. به گفته شاعر گرانقدر و گرانمایه سید محمدحسین شهریار:
هر کجا پند و بند در مانند نوبت دار میرسد ناچار
روی سخن این نوشتار بر «پند» است که در ادامه به شرح آن و معرفی متولیان این حوزه پرداخته میشود.
اینجانب به عنوان یک معلم ساده جامعهشناسی و پژوهشگر اجتماعی بر این باورم که نهاد خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه، نهاد دینی که مسئولیت تبلیغ، ترویج و وعظ آموزههای دینی را بر عهده دارد، دیگر سازمانهای اجتماعی و فرهنگی همچون وزارت ورزش و جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمانهایی که بخشی از کار آنان مسائل فرهنگی است، نهادهای مدنی مانند مؤسسات فرهنگی، انجمنهای مختلف و... هر کدام در جایگاه خود وظیفه آموزش مهارتهای لازم به کودکان، نوجوانان، جوانان، میانسالان و سالمندان را در زمینههای زیر دارند تا از توان کافی برای یک زندگی مطلوب برخوردار شوند:
١- شناخت هنجار و ناهنجاری اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دینی
٢- شناخت نیازهای جسمی خصوصاً نیاز زیستشناختی غریزه جنسی، راهکارهای رویارویی با آن، بایدها و نبایدهای آن.
٣- قدرت طرح مسئله و مشکل با دیگران خصوصاً در درون خانواده، مدرسه، دوستان و ...
٤- شناخت جامعالاطراف از پدیده ازدواج.
٥- شناخت نقشهای اجتماعی همچون نقش معلمی، پدری، مادری، فرزندی، کارمندی، کاسبی و...
چون رویکرد این نوشتار معطوف به رخداد دردناک و غمانگیز اخیر خودکشی یک دانشآموز ورزشکار است، از ذکر دهها مورد دیگر از مهارتها صرف نظر مینمایم و به بیان جای خالی و به اصطلاح حلقههای مفقوده بعضی از مهارتهای مرتبط با رخداد اخیر میپردازم.
متأسفانه و شوربختانه فرهنگ ما ایرانیان، خصوصاً نظام تربیتی و آموزشی ما به یاد دادن مهمترین مهارت نمیپردازد؛ چون آن را ناپسند و زشت میداند. یعنی مهارت رویارویی با انحرافات بر سر راه کودک، نوجوان و جوان در زمینه مسائل جنسی!!
ما به عنوان پدر و مادر در خانواده روی مسائلی مانند سلامت جسمی، تأمین معیشت، درس خواندن، تفریح و... انرژی، پول و وقت زیادی صرف میکنیم؛ اما به دلیل کمرویی و حجب و حیا نمیتوانیم با فرزندانمان در مورد مسائل جنسی و راهکارها و چالشهای آن صحبت کنیم و با آنها راحت حرف بزنیم؛ همانگونه که خیلی راحت در مورد درس خواندن، رعایت نکات سلامتی، و مسائل اقتصادی حرف میزنیم.
البته دلیل آن هم این است که نظام تربیتی و آموزشی این توان و مهارت را به ما نیاموخته و همین طور نسل بعد از نسل سکوتی معنادار بین والدین و فرزندان در مورد مسائل جنسی ادامه دارد.
فرزندان هم به خود اجازه پرسش از والدین در این زمینه را نمیدهند.
بعد از خانواده همین مسئله در دبستان، دبیرستان و حتی دانشگاههای ما وجود دارد. معلم و مشاور به خود اجازه نمیدهند خیلی راحت، ساده و با صراحت از مسائل جنسی و چالشهای آن صحبت کنند و مهارتها را به دانشآموز بیاموزند.
رسانهها با محدودیتهای زیادی روبرو هستند بطوری که در برخی موارد آموزش در این زمینه، اشاعه فحشا و منکر تلقی می شود؛ اما در عین حال در حد ظرفیت موجود هم طفره میروند و خوب به وظیفه خود عمل نمیکنند.
اینها و بسیاری موارد دیگر دست به دست هم میدهند و موجب فجایعی مانند قتلهای نازنین و ستایش، و خودکشی اخیر میگردند.
عزیزان قربانی این مسائل اگر مهارت کافی از نظام تربیتی و آموزشی دریافت کرده بودند چه بسا دچار این حوادث نمیشدند؛ هر چند که باید اذعان داشت اگر همه این کارها هم انجام شود، وقوع این فجایع به صفر نخواهد رسید اما بسیار کاهش خواهد یافت.
ما در جامعه با موجودی به نام انسان روبرو هستیم که بسیار پیچیده است و به گفته ارسطو «عالَم صغیر» است.
حتی کشورهایی که برنامههای فرهنگی بسیار زیادی برای پیشگیری از این فجایع اجرا میکنند با قربانیان جنسی روبرو هستند مانند دادگاه اخیر پزشک تیم ملی ژیمناستیک آمریکا که فقط یکی از قربانیان آن سه خواهر بودند و پدر آنها از شدت ناراحتی در دادگاه در صدد انتقام برآمد. در کلیساها به کرات این مسائل افشا شده و موجب عذرخواهی رسمی«پاپ» گردیده است.
متأسفانه قربانیان جنسی بسیار مظلومند چون به خاطر حفظ آبرو از طرح مسئله و پیگیری آن خودداری میکنند، طلسمی که باید در جامعه ما هر چه سریعتر شکسته شود. همین طلسم باعث پررویی متجاوزان و جری شدن آنها شده که بتوانند با تهدید انتشار عکس یا فیلم، قربانی را وادار به تسلیم مداوم کنند. شکستن این طلسم و آموزش مهارتهای لازم در این زمینه در جامعه کنونی ایران یکی از بزرگترین وظیفههای متولیان امور دینی، سازمان روحانیت، رسانهها، خانوادهها، مدارس، معلمان، استادان و سازمانهای عریض و طویل فرهنگی و اجتماعی است.
پدر، مادر، معلم، روحانی و مشاور باید طوری رفتار کنند که فرزند، دانشآموز، کودک، نوجوان و جوان، دختر و پسر به محض رویارویی با چالش و تهدید جنسی متجاوزان تبهکار، خیلی راحت و سریع بتوانند به آنها اعتماد و طرح مشکل کنند و آنان هم با تمام توان به کمک آنها بیایند و جلوی فاجعه را بگیرند.
بنده مسائلی را شاهد بودهام که با مشاوره ساده، بوسیله یک مشاور دلسوز و پیگیر جلوی چند خودکشی گرفته شده است.
نکته مکمل موارد فوق، افشای آسیبهای اجتماعی به وسیله رسانههاست. متأسفانه فرهنگ سازمانی دولتی حاکم، تأکید بر «سرپوش» گذاشتن روی این مسائل دارد که خود موجب جری شدن و پرروتر شدن متجاوزان و بزهکاران میشود.
خوشبختانه در یک سال اخیر، بررسی و واکاوی علل آسیبهای اجتماعی مورد توجه مسئولان ارشد کشور قرار گرفته؛ به طوری که رهبر معظم انقلاب دستور دادهاند کارگروه ناظر بر اقدامات سازمانها و نهادهای مختلف در این زمینه هر شش ماه یکبار به طور حضوری به ایشان گزارش دهند. اخیراً ٢١ عضو شورای شهر تهران با کمیسیون آسیبهای اجتماعی مجمع ٥٢ نفره امید، نشست مفصلی داشتهاند که گزارش آن در روزنامه همشهری چهارشنبه ٢٥ بهمنماه در صفحه ٣٠ درج شده است.
امید است حرکتی دقیق، سریع و عملیاتی در مواجهه با این مسئله انجام و جلوی این فجایع گرفته شود. انشاءا...
سرافراز، سالم و موفق باشید